کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذُّبَابُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ] (اِخ ) ابن محمد. مکنی به ابی العباس مدینی . محدث است .
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ] (اِخ ) ابن الحارث . صحابی است . از قبیله ٔ انس اﷲبن سعد العشیرة. وی معبود قبیله ٔ خویش موسوم به قراض را بشکست و نزد رسول اکرم صلوات اﷲ علیه شد و مسلمانی گرفت . و او شاعر بود و این دو بیت او راست :تبعت رسول اﷲ اذ جاء بالهدی و خلفت قراضاً بد...
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ذَب ْ با ] (ع اِ) سوسنبر بستانی .
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ذَب ْ با ] (ع ص ) بسیار دفعکننده از حریم خود.
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ذِ ] (اِخ ) کوهی است به مدینة الرسول . (مراصد الاطلاع ). و نام او در کتب مغازی مکرر آمده است .و ربنجنی در مهذب الاسماء گوید، کوهی است به مکّه .
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ذُ ] (اِخ ) ذبابه ٔ هندیة. رجوع به ذبابه ٔ هندیه شود .
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ذُ ] (اِخ ) نامی است از نامهای مردان عرب .
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ذُ ] (ع اِ) ج ِ ذبابَة.
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ذُ ] (ع اِ) مگس . (دهار) (منتهی الارب ) (زمخشری ) (غیاث ) (مهذب الاسماء) : نیستم چون ذباب شوخ چرادلم از ضعف شد چو پرّ ذباب . مسعودسعد.مرا از این تن رنجور و دیده ٔ بیخواب جهان چو پر غراب است و دل چو پرّ ذباب . مسعودسعد.سایه بر دریای چین چون ا...
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب .[ ذَب ْ با ] (اِخ ) نامی است از نامهای مردان عرب .
-
ذباب الاذن
لغتنامه دهخدا
ذباب الاذن . [ ذُ بُل ْ اُ ذُ ] (ع اِ مرکب ) تیزی طرف گوش .
-
ذباب الاسنان
لغتنامه دهخدا
ذباب الاسنان . [ ذُ بُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) تیزی دندانها.
-
ذباب الحناء
لغتنامه دهخدا
ذباب الحناء. [ذُ بُل ْ ح ِن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) شکوفه ٔ اوّل حناء.
-
ذباب السیف
لغتنامه دهخدا
ذباب السیف . [ ذُ بُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) تیزنای شمشیر.
-
ذباب العین
لغتنامه دهخدا
ذباب العین . [ ذُ بُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) مردم چشم . مردمک چشم . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (دهار).