کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذِکر و مناجات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ذکر
لغتنامه دهخدا
ذکر. [ ذَ ک ِ ] (ع ص ) نیکوبیاددارنده . ذکور. || (اِ) صیت . آوازه .
-
ذکر
لغتنامه دهخدا
ذکر. [ ذَ ک ِ / ذُ ک ِ ] (ع ص ) رجل ٌ ذکر؛ مرد نیکو یادگیرنده . مردی قوی ذاکرة. مرد که چیزها نیکو بیاد نگاه دارد. ذکور.
-
ذکر
لغتنامه دهخدا
ذکر. [ ذَ ک ِ] (ع مص ) زدن کسی را بر نره ٔ وی . بر شرم مرد زدن .
-
ذکر
لغتنامه دهخدا
ذکر. [ ذِ ] (اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب .
-
ذکر
لغتنامه دهخدا
ذکر. [ ذِ ک ِ ] (ع مص ) ذکر مراءة؛ خطبه کردن او یا خواستاری کردن او. || ذکر حق کسی ، حفظ آن . نگاه داشتن آن . ضایع نکردن آن .
-
ذکر
لغتنامه دهخدا
ذکر. [ ذُ ] (ع اِ) یادگار. (مهذب الاسماء). || (اِمص ) تذَکﱡر. ذِکر. یاد. بال . یادآوری : چونکه گوهر نیست تابش چون بودچونکه نبود ذکر یابش چون بود. مولوی .|| حفظ.
-
قابل ذکر
لغتنامه دهخدا
قابل ذکر. [ ب ِ ل ِ ذِ ] (ص مرکب ) موضوع بااهمیت . شایسته ٔ یادآوری .شایان یادآوری . آنچه لیاقت یاد کردن را دارا بود.
-
جستوجو در متن
-
عبودیت
لغتنامه دهخدا
عبودیت . [ ع ُ دی ی َ ] (ع اِمص ) عبودیة. بندگی کردن . (غیاث اللغات ) (المنجد) : و دلهای خواص و عوام بر طاعت و عبودیت بیارامید. (کلیله ص 377).از ثری تا به ثریا به عبودیت اوهمه در ذکر مناجات و قیام اند و قعود.سعدی .
-
تسبیح سلیمان
لغتنامه دهخدا
تسبیح سلیمان . [ ت َ ح ِ س ُ ل َ / ل ِ ی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ذکر و اوراد و مناجات حضرت سلیمان .سرودهای حضرت سلیمان . (از قاموس مقدس ) : بهر تسبیح سلیمان عصمتی اشک داودی ز قرائی فرست . خاقانی .و رجوع به تسبیح شود.
-
غالب القطان
لغتنامه دهخدا
غالب القطان . [ ل ِ بُل ْ ق َطْ طا ] (اِخ ) در سیره ٔ عمربن عبدالعزیز در باب 31 در ذکر مناجات و دعای عمر آرد: «قال حدثنا غالب القطان قال قال عمربن عبدالعزیز: «اللهم ان لم اکن اهلاً ان ابلغ رحمتک فان رحمتک اهل ان تبلغنی فان رحمتک وسعت کل شی ٔ و انا شی...
-
کاشف الغطاء
لغتنامه دهخدا
کاشف الغطاء. [ ش ِ فُل ْ غ ِ ] (اِخ ) جعفربن شیخ خضربن شیخ یحیی حلی جناحی الاصل و نجفی المسکن و المدفن که به شیخ اکبر معروف و گاهی به شیخ نجفی موصوف و نسبت شریفش به مالک اشتر موصول میباشد از اکابرعلمای امامیه و اعاظم فقها و مجتهدین اثنا عشریه که علم ...
-
مقامات
لغتنامه دهخدا
مقامات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَقامة. (ناظم الاطباء). رجوع به مقامة شود. || کنایه از مراتب و قواعد. (غیاث ) (آنندراج ). مراتب . (ناظم الاطباء) : عرض مخدوم در مقامات ترسل محفوظ دارد. (چهارمقاله ). || منازل . مراحل : لاشک سرگردان در بادیه ٔ فراق می پوید ...
-
ثعلبة
لغتنامه دهخدا
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن میمون . ابواسحاق مولی بنی اسد ثم بنی سلامة. در نامه ٔ دانشوران آمده است : ابو اسحاق ثعلبةبن میمون از بزرگان محدثین و اجلای فقهای امامیه است و در عداد راویان امامین همامین ابوعبداﷲ جعفربن محمدالصادق و ابوالحسن موسی بن...
-
فخرالدین
لغتنامه دهخدا
فخرالدین . [ ف َ رُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم همدانی ،متخلص به عراقی . اشاراتی از شرح زندگانی او غالباً در کتب تذکره ٔ صوفیان و شاعران بخصوص نفحات الانس جامی و مجالس العشاق حسین بایقرا یافت میشود. ولی چون معاصران وی درباره ٔ او چیزی ننوشته اند آنچه را در...