کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذومعمع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذومعمع
لغتنامه دهخدا
ذومعمع. [ م َ م َ ] (ع ص مرکب ) صابر و شکیبا بر کار.
-
جستوجو در متن
-
مروسنده
لغتنامه دهخدا
مروسنده .[ م َ س َ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از مروسیدن . آموخته شده و عادت کرده . عادت کننده به چیزی : ذومعمع؛ صابر و شکیبا بر کارها و مروسنده ٔ بر آن . رجل مرس ؛ مردسخت مروسنده . (منتهی الارب ). رجوع به مروسیدن شود.
-
معمع
لغتنامه دهخدا
معمع. [ م َ م َ ] (ع ص ، اِ) زن ساخته روزگار بامال که از مال چیزی کسی را ندهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زن تیزخاطر روشن رای ، گویا پرگاله ٔ آتش است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زن تیزهوش . روشن رای...