کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوالاعواد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوالاعواد
لغتنامه دهخدا
ذوالاعواد. [ ذُل ْ اَ ] (اِخ ) غوی بن سلامة یا ربیعةبن مخاشن یا سلامةبن غوی و قبیله ٔ مضر به وی هر ساله خراجی پرداختندی . و او دیر بزیست تا آنکه او را بر تختی نشانده و به میاه عرب میگردانیدند و وی جبایات می ستد. یا او جدّ اکثم بن صیفی است و او اعزّ ا...
-
جستوجو در متن
-
عمرو
لغتنامه دهخدا
عمرو.[ ع َم ْرْ ] (اِخ ) ابن تبع. رجوع به ذوالاعواد شود.
-
درخواندن
لغتنامه دهخدا
درخواندن . [ دَ خوا /خا دَ ] (مص مرکب ) خواندن . آواز کردن . پیش طلبیدن : دهگان و پنجگان را همی درخواندندی [ به خانه ٔ خواب ذوالاعواد ] و همی کشتند، تا مهتران سپری شدند. (مجمل التواریخ و القصص ). رجوع به خواندن شود.
-
اذواء یمن
لغتنامه دهخدا
اذواء یمن . [ اَذْ ءِ ی َ م َ ] (اِخ ) نام منزلتی در یمن دون تبابعه ، و جمع آن ذَوون و اذواء است از آنرو که لقب ایشان مبدو به ذو باشد چون : ذوالمنارو ذوالأعواد و ذویزن و ذوجدن و ذونواس و ذوانواح .
-
دهگان
لغتنامه دهخدا
دهگان . [ دَ] (ص نسبی ) منسوب به ده (مرکب از ده عددی و گان پسوند نسبت ). اعشار؛ (یادداشت مؤلف ). معشر. عشار. (منتهی الارب ). || ده تا ده تا. ده نفر ده نفر. ده فرد با هم : لشکر از جهت خان و مال دهگان و بیستگان در گریختن آمدند. (راحةالصدور راوندی ). و...