کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوابل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوابل
لغتنامه دهخدا
ذوابل . [ ذَ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذابل : ذوابل صعاد از مناهل اکباد سیراب می گردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ، ص 227).
-
جستوجو در متن
-
ذابل
لغتنامه دهخدا
ذابل . [ ب ِ ] (ع ص ) ذَوی ّ. پژمرده . ترنجیده . پلاسیده . || لاغر. نزار. مَهزول . || خشک شده از عطش مانند لب . || قنّا ذابِل ؛ دقیق لاصق باللیط. و فی المحکم ؛ لاصق اللیط. (تاج العروس ). نیزه ٔ باریک چسبیده پوست . ج ، ذُبُل ، ذُبّل ، ذَوابِل . و در ن...
-
مناهل
لغتنامه دهخدا
مناهل . [ م َ هَِ ] (ع اِ) ج ِ مَنهَل . (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع منهل که به معنی چشمه باشد. (غیاث ) (آنندراج ). آبشخورها. سرچشمه ها: اگر چه آن چشمه ٔ مکارم را مناهل آنجاست ... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 346). در رزادیق و رساتیق می گ...