کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
زهی
لغتنامه دهخدا
زهی . [ زِ ] (ص نسبی ) منسوب به زه . حیوان آماده برای بارگیری و آبستنی . حیوانی که استعداد و آمادگی جفت گیری و آبستنی دارد. (فرهنگ فارسی معین ). || زاینده . که می زاید. که نتاج آرد : نباید دگر کشت گاو زهی که از مرز بیرون شود فرهی . فردوسی (از یادداشت...
-
زهی
لغتنامه دهخدا
زهی . [ زُ ها ] (اِخ ) موضعی است به حجاز. (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
زهی
لغتنامه دهخدا
زهی .[ زِ ] (صوت ) ادات تحسین . آفرین . احسنت . خهی . (فرهنگ فارسی معین ). کلمه ٔ تحسین است . (غیاث ). کلمه ٔ تحسین و آفرین است مانند خهی . (آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ). و این هم مرکب است از زه ای چنانچه خهی از خه ای . (شرفنامه ٔ منیری ). کلمه ٔ ...
-
ضهی
لغتنامه دهخدا
ضهی . [ ض َ ها ] (ع مص ) بی نماز شدن زن . || بار نگرفتن زن . || پستان ناکردن زن . || نرویانیدن ِ زمین گیاه را. (منتهی الارب ).
-
ضهی
لغتنامه دهخدا
ضهی . [ ض َ هی ی ] (ع ص ) مانا.مانند. یقال : هذا ضهیّک ؛ ای شبیهک . (منتهی الارب ).
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض ُ حی ی ] (ع مص ) ضَحو. ضُحُوّ. ضَحی ّ. رسیدن آفتاب کسی را. || بیرون آمدن در آفتاب . (منتهی الارب ). به آفتاب شدن . (زوزنی ). به آفتاب آمدن .
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض َ حی ی ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ).
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض َ حی ی ] (ع مص ) ضَحو. ضُحو. ضُحی ّ. رسیدن آفتاب کسی را. (منتهی الارب ).
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض ِ حا ] (ع مص ) خوی گرفتن . (زوزنی ). خوی کردن و عرق آوردن . (منتهی الارب ).
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض ُ حا ] (اِخ ) سوره ٔ نودوسومین از قرآن ، مکّیه ، و آن یازده آیت است ، پس از «لیل » و پیش از «اء لم نشرح ».
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض ُ حا ] (ع اِ)چاشتگاه (و یذکر). (منتهی الارب ) (بحرالجواهر) (مهذب الاسماء). نیم چاشت ، مقابل ظهر که چاشت است . چاشتگاه ،یعنی پس آفتاب برآمدن ، و گویند بعد چاشتگاه . (دستوراللغة ادیب نطنزی ). ارتفاع نهار. چاشت : همیشه تا نفروزد قمر چو شمس ضحی...