کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذهو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذهو
لغتنامه دهخدا
ذهو. [ ذَهَْ وْ ] (ع مص ) بزرگوار نمودن خود را. || گردن کشی کردن .
-
واژههای همآوا
-
زهو
لغتنامه دهخدا
زهو. [ ] (اِ) نوعی ماهی بی فلس . (شرایع محقق حلی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
زهو
لغتنامه دهخدا
زهو. [ زَ ] (اِ) چرک گوش را گویند. (برهان ) (آنندراج ). چرک گوش و سملاخ . (ناظم الاطباء).
-
زهو
لغتنامه دهخدا
زهو. [ زَهَْ وْ ] (ع مص ) سبک و سهل داشتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). استخفاف نمودن کسی را و خوارشمردن او را. (ناظم الاطباء). || جنبانیدن باد، گیاه ترشده را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب...
-
زهو
لغتنامه دهخدا
زهو. [ زَهَْ وْ / زُهَْ وْ ] (ع اِ) زردی غوره ٔ خرما. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی دوم ماده ٔ قبل شود.
-
زهو
لغتنامه دهخدا
زهو. [ زِ ] (ص نسبی ) زاهو. از: «زه »، بمعنی زادن + «و»، بمعنی دارا و صاحب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
زهو
لغتنامه دهخدا
زهو. [ زُ هَُ وو ] (ع اِمص ) تری و تازگی و درخشش شکوفه ٔ گیاه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِ) غوره ٔ خرما زرد و سرخ . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). تسمیةً بالمصدر، غوره ٔ خرمای ملون . (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
ضحو
لغتنامه دهخدا
ضحو. [ ض َح ْوْ ] (ع اِ) نیم چاشت . (منتهی الارب ). چاشتگاه . هنگام چاشت . (منتخب اللغات ).
-
ضحو
لغتنامه دهخدا
ضحو. [ ض َح ْوْ ] (ع مص ) ضُحوّ. ضُحی ّ. بیرون آمدن در آفتاب . و منه الحدیث : رای محرماً قد استظل فقال اضح ؛ یعنی بیرون شو در آفتاب . || آشکار گردیدن راه . || مردن : ضحا ظل فلان ؛ بمرد. || نماز چاشت کردن : ضحا الضحی ؛ نماز چاشت بکرد. || رسیدن آفتاب ک...