کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذمیمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ذمیمة
لغتنامه دهخدا
ذمیمة. [ ذَ م َ ] (ع ص ) ذمیمت . تأنیث ذمیم . مذمومة. نکوهیده . ناستوده . زشت . و فی الحدیث : الشوم و الطیرة ذروها ذمیمة؛ ای مذمومة. || بئر ذمیمة؛ چاه کم آب . چاه پرآب . چاه بسیارآب . (از اضداد است ). || (اِمص ) بر جای ماندگی . زمامت . ج ، ذمیمات ، ...
-
جستوجو در متن
-
ذمایم
لغتنامه دهخدا
ذمایم . [ ذَ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذمیمة.
-
نامستحسن
لغتنامه دهخدا
نامستحسن . [ م ُ ت َ س َ ] (ص مرکب ) ناشایسته . مذموم . ناپسند. (ناظم الاطباء). ناخوب . ناپسندیده . مکروه . ذمیمه . || بدشکل . قبیح . زشت . (ناظم الاطباء).
-
حجاب ظلمانی
لغتنامه دهخدا
حجاب ظلمانی . [ ح ِ ب ِ ظُ ] (اِ مرکب ) شب . (شرفنامه ٔ منیری ). و در اصطلاح سالکان : چنانکه بطون و قهر و جلال و نیز جمله ٔ صفات ذمیمه . (آنندراج ). رجوع به حجاب شود.
-
ذمائم
لغتنامه دهخدا
ذمائم . [ ذَ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذمیمة : ملک را طرفی از ذمائم اخلاق او به قرائن معلوم شد. (گلستان ). به یمن قدم درویشان و صدق نفس ایشان ذمائم اخلاق به محامد مبدل گشت . (گلستان ).
-
منتزع
لغتنامه دهخدا
منتزع . [ م ُ ت َ زَ ] (ع ص ) برکنده شده . (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کنده . برکنده . از جای برکشیده . جداشده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- منتزع شدن ؛ برکنده شدن : عِرق نزاع و خلاف از آن به یکبارگی مستأصل و متنزع شد. (مصب...
-
ستار
لغتنامه دهخدا
ستار. [س َت ْ تا ] (اِخ ) نامی است از نامهای باریتعالی . (منتهی الارب ). نامی از نامهای باریتعالی ، لوطیان و مقامران نظر به افعال ذمیمه ٔ خود خدای تعالی را بیشتر به این اسم یاد میکنند. (غیاث ) (آنندراج ). من صفات اﷲ ومنه یسمون عبد الستار. (اقرب الموا...
-
فراقی
لغتنامه دهخدا
فراقی . [ ف ِ ] (اِخ ) ملا فراقی ازولایت جوین است . مردی فقیر است . از اوست این مطلع:شب قدر است زلف یار و دل گم کرده راه آنجانمی بینم دلیل روشنی جز برق آه آنجا. (مجالس النفائس چ حکمت ص 168).گویند با وجود اخلاق ذمیمه در خدمت سلاطین تقرب زیاد داشته ، چ...
-
نبز
لغتنامه دهخدا
نبز. [ ن َ ب َ ] (ع اِ) پازنامه . (منتهی الارب ). پاژنامه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لقب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (معجم متن اللغة) (مهذب الاسماء) (المنجد). و بیشتر بر القاب ذمیمه اطلاق شود. (از معجم متن اللغة). لقب ...
-
لکه دنیک
لغتنامه دهخدا
لکه دنیک . [ ] (اِخ ) سید سمرقندی بود و در اطوار ذمیمه نظیر سیدقراضه می نمود. از خراسان به عراق رفت و انواع شر و فساد در آنجا از او به ظهور آمد، به مرتبه ای که تمام حکام حکم کشتن او کردندو به هزار حیله مجال فرار و هزیمت یافت و باز به سمرقند آمد و حال...
-
نفس مطمئنه
لغتنامه دهخدا
نفس مطمئنه . [ ن َ س ِ م ُ م َ ءِن ْ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس از صفات ذمیمه صاف شده و به اخلاق حمیده متصف گشته به قرب الهی فائزشده ٔ به اطمینان رسیده که بدین خطاب مشرف است : یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیةً مرضیة. (قرآن 28/8...
-
ابوالحسین
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) سیمجور یا ابوالحسن محمدبن ابراهیم بن سیمجور امیر قهستان . معاصر با عبدالملک اول و منصور اول و نوح دوم سامانی . او سه کرت حکمرانی خراسان داشت : نخست از 347 تا 349 هَ . ق . و نوبت دوم از 350 تا 371 و بار سوم از 3...
-
ناستوده
لغتنامه دهخدا
ناستوده . [ س ِ / س ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناپسندیده . (آنندراج ). مذموم . ذمیم . نامحمود. ناپسندیده . ذمیمه . مذمومه . نکوهیده . نامستحسن . ناخوب . نامقبول : گفتم زندگانی خداوند دراز باد در کارها غلو کردن ناستوده است . (تاریخ بیهقی ). و اخلاق ناست...
-
نابسامان
لغتنامه دهخدا
نابسامان . [ ب ِ ] (ص مرکب ) بی ساز و برگ . (ناظم الاطباء). چیزی که هیچ سامان و اسباب با خود نداشته باشد. (آنندراج ). مختل . || بی سامان . بی سرانجام . بدون ترتیب و نظم و آراستگی . (ناظم الاطباء). آشفته کار. بی هنجار : ای فلک سخت نابسامانی کژرو و باژ...