کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذلیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذلیق
لغتنامه دهخدا
ذلیق . [ ذَ ] (ع ص ) طلیق . طلق . ذلق . گشاده زبان . زبان آور. تیززبان . زبان تیز. (دهار). قوی سخن ، خطیب ُ ذلیق . لسان ُ ذلیق . || سنان ذلیق ؛ نیزه ٔ تیز.
-
واژههای همآوا
-
زلیق
لغتنامه دهخدا
زلیق . [ زُل ْ ل َ ] (ع اِ) شفترنگ و آن نوعی از شفتالو است ، تابان بی پشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به فارسی شلیل گویند. (ناظم الاطباء). شفترنگ . شبته رنگ . شلیل . شلیر. تالانه . فرسک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)...
-
زلیق
لغتنامه دهخدا
زلیق . [ زَ ] (ع ص ، اِ)بچه ٔ ناتمام افکنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سقطشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ذلیقة
لغتنامه دهخدا
ذلیقة. [ ذَ ق َ ] (ع ص ) تأنیث ذلیق . امراءةٌ ذلیقه ؛ زنی زبان آور. زنی تیززبان . ذَلِقَة.
-
تیززبانی
لغتنامه دهخدا
تیززبانی . [تیزْ، زَ ] (حامص مرکب ) ذلیق . ذلاقت . طلاقت . فصاحت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
تیززبان
لغتنامه دهخدا
تیززبان . [ تیزْ، زَ ] (ص مرکب ) زبان آور و بلیغو فصیح . (ناظم الاطباء). ذلق . ذلیق . حلیف . طلق اللسان . طلیق اللسان . حلیف اللسان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تیززبانی و تیز و دگر ترکیبهای آن شود.