کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذعزاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ذعذاع
لغتنامه دهخدا
ذعذاع . [ ذَ ] (ع ص ) مذیاع . دهن لَغ. آنکه راز نگاه نتواند داشت . فاش کننده ٔ اسرار. سخن چین .خبرکش .
-
زعزاع
لغتنامه دهخدا
زعزاع . [ زَ ] (ع ص ) سخت جنباننده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زعزع : ریح زعزاع ؛ باد سخت جنباننده اشیاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سیرشتاب که در آن جنبش بسیار باشد و باد سخت جنباننده ٔ اشیاء. (آنندراج ). زَعزَعان و زَعازِع مث...
-
ضعضاع
لغتنامه دهخدا
ضعضاع . [ ض َ ] (ع ص ) ضعضع. سست و نرم و ناتوان از هر چیزی . (منتهی الارب ). سست و ضعیف از هر چیزی .(منتخب اللغات ). مرد ضعیف رأی و سست در کار. (منتخب اللغات ). || مرد گول و بی رأی و هوش . (منتهی الارب ). آنکه او را رأی نبود. (مهذب الاسماء).