کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذخیره 3 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ذخیرة
لغتنامه دهخدا
ذخیرة. [ ذَ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است ونوعی از خرما را بدانجا نسبت دهند. (مراصدالاطلاع ).
-
ذخیرة
لغتنامه دهخدا
ذخیرة. [ ذَ رَ ] (ع اِ) الفغده . چیز الفنجیده . پستا. نهاده . برنهاده .یخنی . بئرة. بؤرة. بئیرة. پس انداز. پس اوکند. پس افت . پس افکند. ذُخر. پس انداز. اندوخته . پستائی . چیز نهان کرده . آنچه نگاهداشته شود برای روزی . آن چیز که نگاهداشته شود که وقتی...
-
ذخیره ٔ خوارزمشاهی
لغتنامه دهخدا
ذخیره ٔ خوارزمشاهی . [ ذَ رَ / رَ ی ِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) کتابی است بسیار حجیم و مبسوط بزبان فارسی در جمیع شعب علم طب تألیف زین الدین (یا شرف الدین ) ابوابراهیم اسماعیل بن حسن بن احمدبن محمد الحسینی الجرجانی المتوفی به مرو فی سنة 531 هَ . ق . علی ا...
-
ذخیره کردن
لغتنامه دهخدا
ذخیره کردن . [ ذَ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نهادن . پس انداز کردن . ادّخار. اذّخار. انبار کردن . اندوختن . الفنجیدن . بیلفنجیدن . الفغدن . بیلفغدن . پس دست داشتن .الفختن . بیلفختن . اقتناء. ابتآر. بأر. اعتقاد. پستائی کردن . یخنی . اقماز.
-
ذخیره نهادن
لغتنامه دهخدا
ذخیره نهادن . [ ذَ رَ / رِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به ذخیره کردن شود.
-
ذخیره خانه
لغتنامه دهخدا
ذخیره خانه . [ ذَ رَ / رِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خرمنگاه و انبار خانه و مخزن .
-
جستوجو در متن
-
زخار
لغتنامه دهخدا
زخار. [ زِ ] (ع مص ) مزاخرة. مفاخره . رجوع به مزاخره و زخر شود. || (ص )ذخیره کننده . (دهار). رجوع به دزی ج 1 ص 580 شود.
-
تب نایبه
لغتنامه دهخدا
تب نایبه . [ ت َ ب ِ ی ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از تبهای بلغمی است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی باب 7 از جزء 3 از گفتار سوم از کتاب پنجم ) : و بترین تبها که با این تب (سل ) آمیخته گردد تب خمس است پس ربع پس شطرالغب پس نایبه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
طلخ
لغتنامه دهخدا
طلخ . [ طَ ] (معرب ، ص ) تلخ . مر (اصلش تلخ است ) : و ماده ٔ نزله بعضی گرم و رقیق باشد و بعضی سرد و غلیظ، اما رقیق بعضی تیز و سوزاننده و طلخ باشد و بعضی ترش ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
دخال
لغتنامه دهخدا
دخال .[ دَخ ْ خا ] (ع ص ) آنکه بسیار در کارهای دیگران درآید. (یادداشت مؤلف ). که در کارها دخل و تصرف کند.- دخال الاذن ؛ هزارپا. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). گوش خزک . گوش خز. گوش خیه .
-
ذخر
لغتنامه دهخدا
ذخر. [ ذُ ] (ع مص ) یخنی نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب ). پس انداز کردن . پستائی کردن . نهادن . نگاه داشتن . اندوختن . پس اوکند کردن . پس افکند کردن . ذخیره کردن .
-
ازخ
لغتنامه دهخدا
ازخ . [ اَ زَ ] (اِ) دانه های سخت باشد که از بدن آدمی برآید و درد نکند و آنرابعربی ثؤلول گویند. (برهان ). سِلعه . (منتهی الارب ).زگیل . زخ . آزخ . آژخ . بالو. صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: ثُؤْلول ، و آنرا بشهر من یعنی گرگان گندمه گویند و اندر بعضی...
-
شعور
لغتنامه دهخدا
شعور. [ ش ُ ] (ع مص ) شَعْر. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دریافتن و دانستن ، و با لفظ گرفتن مستعمل . (آنندراج ). دانستن و دریافتن . (غیاث اللغات ). آگاهی یافتن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). دانستن از طریق حس . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به شَعْر شود.
-
لحیانی
لغتنامه دهخدا
لحیانی . [ ل ِح ْ ] (ع ص نسبی ، اِ) منسوب به لحی ،به معنی دندانخانه : قصیرة، و آن قسمی مار است با سروی (شاخ ) کوتاه و کوتاه تر است (از مقرنه ) لکن دندانخانه بزرگ است و دندانخانه را به تازی اللحی گویند و او را بدین سبب لحیانی گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاه...