کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذخیره 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ذخیرة
لغتنامه دهخدا
ذخیرة. [ ذَ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است ونوعی از خرما را بدانجا نسبت دهند. (مراصدالاطلاع ).
-
ذخیره ٔ خوارزمشاهی
لغتنامه دهخدا
ذخیره ٔ خوارزمشاهی . [ ذَ رَ / رَ ی ِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) کتابی است بسیار حجیم و مبسوط بزبان فارسی در جمیع شعب علم طب تألیف زین الدین (یا شرف الدین ) ابوابراهیم اسماعیل بن حسن بن احمدبن محمد الحسینی الجرجانی المتوفی به مرو فی سنة 531 هَ . ق . علی ا...
-
ذخیره کردن
لغتنامه دهخدا
ذخیره کردن . [ ذَ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نهادن . پس انداز کردن . ادّخار. اذّخار. انبار کردن . اندوختن . الفنجیدن . بیلفنجیدن . الفغدن . بیلفغدن . پس دست داشتن .الفختن . بیلفختن . اقتناء. ابتآر. بأر. اعتقاد. پستائی کردن . یخنی . اقماز.
-
ذخیره نهادن
لغتنامه دهخدا
ذخیره نهادن . [ ذَ رَ / رِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به ذخیره کردن شود.
-
ذخیره خانه
لغتنامه دهخدا
ذخیره خانه . [ ذَ رَ / رِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خرمنگاه و انبار خانه و مخزن .
-
جستوجو در متن
-
اذخار
لغتنامه دهخدا
اذخار. [ اِذْ ذِ ] (ع مص ) ادّخار. ذخر. (زوزنی ). یخنی ساختن . (منتهی الارب ). یخنی نهادن . پس انداز کردن . (زوزنی ). ذخیره نهادن . ذخیره کردن . (غیاث اللغات ). || برگزیدن چیزی را. (منتهی الارب ).
-
جاورسیه
لغتنامه دهخدا
جاورسیه . [ وَ سی ی َ ] (ع اِ) ماریست لون اوبزردی همچون لون گاورس است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
عیدان
لغتنامه دهخدا
عیدان . (ع اِ) ج ِ عود. رجوع به عود شود : سلیخه ٔ منقا و عیدان السلیخه از هر یک نیم درمسنگ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
کنیز
لغتنامه دهخدا
کنیز. [ ک َ ] (ع اِ) خرما که جهت زمستان در زنبیل و جز آن ذخیره سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مزود
لغتنامه دهخدا
مزود. [ م ُ زَوْ وَ] (ع ص ) کسی که توشه و ذخیره را فراهم آورده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
کرنبا
لغتنامه دهخدا
کرنبا. [ ک َرَم ْ ] (اِ مرکب ) کرنب با. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). آش کلم را گویند چه اصل آن «کرنب با» است و «با» بمعنی آش باشد. (آنندراج ) (برهان ). آش کلم . (ناظم الاطباء) : و غذای سمانی و عدس و غوره و انار و آن اسکبا و کرنب با موافق تر باشد. (ذخیره ٔ ...
-
آب انبار
لغتنامه دهخدا
آب انبار. [اَم ْ ] (اِ مرکب ) خانه ای در زیر قسمتی از بنا حفر کرده ذخیره کردن آب را. || پارگین . (ربنجنی ). || آبدان . آبگیر. تالاب . مصنع. بَرْخ .
-
فلار
لغتنامه دهخدا
فلار. [ ف َل ْ لا ] (اِ) آذربو. (فهرست مخزن الادویه ). نوعی بیخ سفید است . (آنندراج ). قلار. عرطنیثا را به پارسی فلارگویند و گلیم شوی نیز گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
جرذ
لغتنامه دهخدا
جرذ. [ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب گرزه ٔ فارسی ، گویا موش دشتی است . (یادداشت مؤلف ). موش دوپا. موشی دشتی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).