کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذخیره خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذخیره خانه
لغتنامه دهخدا
ذخیره خانه . [ ذَ رَ / رِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خرمنگاه و انبار خانه و مخزن .
-
واژههای مشابه
-
ذخیرة
لغتنامه دهخدا
ذخیرة. [ ذَ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است ونوعی از خرما را بدانجا نسبت دهند. (مراصدالاطلاع ).
-
ذخیرة
لغتنامه دهخدا
ذخیرة. [ ذَ رَ ] (ع اِ) الفغده . چیز الفنجیده . پستا. نهاده . برنهاده .یخنی . بئرة. بؤرة. بئیرة. پس انداز. پس اوکند. پس افت . پس افکند. ذُخر. پس انداز. اندوخته . پستائی . چیز نهان کرده . آنچه نگاهداشته شود برای روزی . آن چیز که نگاهداشته شود که وقتی...
-
ذخیره ٔ خوارزمشاهی
لغتنامه دهخدا
ذخیره ٔ خوارزمشاهی . [ ذَ رَ / رَ ی ِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) کتابی است بسیار حجیم و مبسوط بزبان فارسی در جمیع شعب علم طب تألیف زین الدین (یا شرف الدین ) ابوابراهیم اسماعیل بن حسن بن احمدبن محمد الحسینی الجرجانی المتوفی به مرو فی سنة 531 هَ . ق . علی ا...
-
ذخیره کردن
لغتنامه دهخدا
ذخیره کردن . [ ذَ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نهادن . پس انداز کردن . ادّخار. اذّخار. انبار کردن . اندوختن . الفنجیدن . بیلفنجیدن . الفغدن . بیلفغدن . پس دست داشتن .الفختن . بیلفختن . اقتناء. ابتآر. بأر. اعتقاد. پستائی کردن . یخنی . اقماز.
-
ذخیره نهادن
لغتنامه دهخدا
ذخیره نهادن . [ ذَ رَ / رِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به ذخیره کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
موجی
لغتنامه دهخدا
موجی . [ م َ / م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به موج . آنکه یا آنچه به موج نسبت دارد. || (اصطلاح نقاشی ) رنگ خانه خانه یا مثل موج . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح پزشکی ) قسمی از نبض . (یادداشت مؤلف ). نبض موجی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || وهمی و خیالی . (ناظم ...
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...
-
توشه خانه
لغتنامه دهخدا
توشه خانه . [ ش َ / ش ِ ن َ/ ن ِ ] (اِ مرکب ) جامه دان . || انبار ذخیره و آذوقه . (ناظم الاطباء). ظاهراً این لفظ غلط است ، صحیح توشک خانه است ، چه توشک به معنی رخت است چنانکه در برهان و جهانگیری . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
خانه ٔ عنکبوت
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ عنکبوت . [ ن َ/ ن ِ ی ِ ع َ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیت عنکبوت . نسج عنکبوت . پرده ٔ عنکبوت . (مهذب الاسماء). ابر کاکیا. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بیت العنکبوت : چون خانه ٔ عنکبوت یکسان است در کوی تو سقف و آستانم .واله هروی (از آنندراج ).
-
آب انبار
لغتنامه دهخدا
آب انبار. [اَم ْ ] (اِ مرکب ) خانه ای در زیر قسمتی از بنا حفر کرده ذخیره کردن آب را. || پارگین . (ربنجنی ). || آبدان . آبگیر. تالاب . مصنع. بَرْخ .
-
لحی
لغتنامه دهخدا
لحی . [ ل َح ْی ْ ] (ع اِ) جای ریش از مردم و جز آن . هما لحیان ، اَلْح علی اَفْعُل جمع، الا انهم کسروا الحاء لتسلم الیاء و جمع الکثیر لحی علی فعول مثل ظبی و دلی . (منتهی الارب ). جای ریش در فک اسفل . دو استخوان زیر و زبر دهان که دندانها بر آن روید. ل...
-
پنبه ٔ دوخ
لغتنامه دهخدا
پنبه ٔ دوخ . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لوئی : و دیوار خانه بگل پاکیزه اندوده باشند و اگر بعوض کاه اندر آن گل ، پنبه ٔ دوخ کرده باشند سخت نیک باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).