کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذخرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذخرة
لغتنامه دهخدا
ذخرة. [ ذُ رَ ] (ع اِ) ذخیرة. یخنی .
-
واژههای همآوا
-
زخرط
لغتنامه دهخدا
زخرط. [ زِ رِ ] (ع اِ) آب بینی شتر و گوسپند. (منتهی الارب ) (ترجمه ٔ قاموس ) (از لسان العرب ) (اقرب الموارد). || آب دهن شتر و گوسپند. (از منتهی الارب ). لعاب شتر و گوسفند. (از ترجمه ٔ قاموس ) (از متن اللغة) (از محیط المحیط) (از لسان العرب ) (از اقرب ...
-
زخرط
لغتنامه دهخدا
زخرط. [ زِ رِ ] (ع ص ) ناقه ٔ پیر. (از متن اللغة).
-
زخرة
لغتنامه دهخدا
زخرة. [ زَ رَ ] (ع مص ) مره است از زخر. (از اقرب الموارد). || پر بودن دریا از آب . مالامال بودن . لبریز از آب بودن دریا. || بمجاز و به استعارت از معنی فوق ، دارای شرف و فخر زیاد بودن را نیز زخره گویند: «رأیت البحار فلم ار اغلب منه زخرة والجبال فلم ا...