کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذباذب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذباذب
لغتنامه دهخدا
ذباذب . [ ذَ ذِ ] (ع اِ) نره . شرم مرد. و آن مفردی است بصورت جمع. || ج ِ ذَبذَبة. || ذباذِب ُ الذّنب ، شراشر ذنب ؛ یعنی اطراف دنب .
-
واژههای همآوا
-
ظباظب
لغتنامه دهخدا
ظباظب . [ ظَ ظِ ] (ع اِ) ج ِ ظبظاب .
-
ضباضب
لغتنامه دهخدا
ضباضب . [ ض ُ ض ِ ] (ع ص ) دلیر پلیدزبان : رجل ضُباضب ؛ مردتوانا و قوی کوتاه بالا. پلیدزبان فربه . مرد چالاک توانا. (منتهی الارب ). مرد کوتاه فربه . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
ذبذبة
لغتنامه دهخدا
ذبذبة. [ذَ ذَ ب َ ] (ع اِ) نرّه . شرم مرد. ذبذَب . || زبان . || خانه . || چیزی که به هودج آویزند زینت را. منگوله ٔ هودج . ج ، ذباذِب .