کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دی به آذر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دی دی
لغتنامه دهخدا
دی دی . [ دَ دَ ] (ع اِ صوت ) آوازی است که از آن حدی برآورده اند و اصل آن است که نبود برای مردم حدی پس زد اعرابی غلام خود را و گزید انگشتان او را پس میرفت غلام و میگفت دَی ْ دَی ْ و اراده می کرد از آن «یا یدی » [ وای دستم ] پس سیر کردند شتران بر آواز...
-
دی ئیل
لغتنامه دهخدا
دی ئیل . [ ] (اِخ ) نام مورخ نامی آتن از قرن سوم قبل از میلاد. (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 69).
-
دی پس
لغتنامه دهخدا
دی پس . [ دَ پ َ ] (اِ مرکب ) رفیق راه و همراه . || تصویر. (آنندراج ).
-
دی دیال
لغتنامه دهخدا
دی دیال . (فرانسوی ، اِ) ترکیبی است از 12 درصد اتیل مرفین و 88 درصد دیال بصورت قرصهای 125% گرمی که دارای خاصیت آرام کننده ٔ درد و خواب آور بود. در درمان عوارض ترک تریاک و بی خوابیهای ناشی از بیماریهای روحی بمیزان روزی 1 تا 3 قرص بکار برده میشود. (درم...
-
دی نن
لغتنامه دهخدا
دی نن .[ ن ُ ] (اِخ ) مورخ یونانی که معاصر فیلیپ مقدونی بود (قرن 4 ق .م .) چون زمانی در دربار اردشیر دوم هخامنشی بود از ایران سخن رانده است . تاریخ او از تأسیس دولت آسور شروع و بتسخیر مصر بدست اردشیر دوم (اُخس ) خاتمه می یابد. تألیفاتش افسانه های ز...
-
پاک دی یر
لغتنامه دهخدا
پاک دی یر. [ ک ُ ی ِ ] (اِخ ) کرسی لوار بدامنه ٔ کوه مادِلن دارای 1936 تن سکنه .
-
کاپری وی دی کاپرارادی مونتکوکلی
لغتنامه دهخدا
کاپری وی دی کاپرارادی مونتکوکلی . [ م ُ ت ِ کو ک ُ ] (اِخ ) لئون ، کنت دُ. ژنرال و رجل سیاسی پروسی . متولد در «شارلوتنبورگ ». وی ریاست امیرالبحری و سپس شانسلیه ٔ امپراطوری گردید. (1831 - 1899).
-
جستوجو در متن
-
آذر
لغتنامه دهخدا
آذر. [ ذَ] (اِ) (از زندی آتارس ) آتش . آدر. نار : برافروز آذری اکنون که تیغش بگذرد از بون فروغش از بر گردون کند اجرام را اخگر. دقیقی .همانا که برزوی را مادری که روز و شب از درد بر آذری . فردوسی .بدانست کآن زن ورا مادر است ز درد دلش جانْش پرآذر است . ...
-
تسلیمی
لغتنامه دهخدا
تسلیمی . [ ت َ ] (اِخ ) از سادات آن دیار (کاشان ) است . به غیر از این مطلع شعری از او مسموع نشد : گویند بهاری شد و گل آمد و دی رفت ما بی تو ندانیم که کی آمد و کی رفت .(آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 248).
-
کاتب
لغتنامه دهخدا
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) شاعری است . آذر بیگدلی آرد: کلامش دردآمیز و شورانگیز است اما از حالش چیزی معلوم نیست از اشعارش این دو شعر انتخاب شد:دی جانب صحرا خواند آن ترک پسر ما رامشکل که کسی بینددر شهر دگر ما را. #ترسم که کند محنت هجر تو هلاکم جائی که تو ه...
-
یادر
لغتنامه دهخدا
یادر. [ دَ ] (اِ) نام روز دوازدهم تیر ماه است و در آن روز جشن سازند. (برهان ) (آنندراج ). اما چنین جشنی در آثار الباقیه بیرونی فصل «القول علی ما فی شهور الفرس من الاعیاد» ص 215 به بعد نیامده و ممکن است مصحف «[ دی ] به آذر ]» (روز هشتم هر ماه شمسی ) ی...
-
شمس الدین
لغتنامه دهخدا
شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) جوینی . جد خواجه شمس الدین محمد جوینی وزیر اباقاخان بود. رباعی زیر از اوست :چون بی رخ دلبر است ایام بهارعیشم به چه دل باشد و شادی به چه کاراز باغ به جای سبزه گو تیغ بروی از ابر بجای قطره گو تیر ببار.(از مجمعالفصحاء ...
-
شمس الدین
لغتنامه دهخدا
شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) قمی . از گویندگان قم بود. ابیات زیر از هجویه ای است که او گفته :در خدمتت ای صدر فلک مرتبه دزدیست کو زهر به سحر از دهن مار بدزددگر حبس کنندش به یکی خانه ٔ تاریک چون کاهربا کاه ز دیوار بدزددآویختنش سخت ثوابست ولکن می ...
-
شمس الدین
لغتنامه دهخدا
شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) میرشمس الدین شاه جهان آبادی . از گویندگان قرن دوازدهم هجری و فاضلی فقیرمنش و شاعری نیکوروش بود و خود را از بنی عباس می دانست . آخر به لباس فقر ملبس گشت . بیت زیر از اوست :ناله ٔ مرغ قفس می برد از کار مراکه از این پی...