کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیودور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیودور
لغتنامه دهخدا
دیودور. [ ی ُ دُ ] (اِخ )رجوع به دیودوروس شود.
-
جستوجو در متن
-
کامبیز
لغتنامه دهخدا
کامبیز. (اِخ ) تصحیفی است از کمبوجیه و دیودور کمبوجیه را کامبیز نوشته است . (ایران باستان ج 3 ص 2123). رجوع به کمبوجیه شود.
-
کارس
لغتنامه دهخدا
کارس . [ رِ ] (اِخ ) نام دهاتی در سه راه اسکندر بین شوش و همدان بروایت دیودور. (از ایران باستان ج 2 ص 1901).
-
پورتی کان
لغتنامه دهخدا
پورتی کان . [ ] (اِخ ) نامی که دیودور مورخ بجای اُکسی کانوس نوشته است . (ایران باستان ج 2 ص 1842).
-
کال سیوک
لغتنامه دهخدا
کال سیوک . (اِخ ) نام جایی است که پوزانیاس پادشاه اسپارت بنابقول دیودور پس از شنیدن خبر توقیف خویش بدانجا رفت . (ایران باستان ج 1 حاشیه ٔ ص 896).
-
کوپراتس
لغتنامه دهخدا
کوپراتس . [ ک ُ پ ِ ] (اِخ ) رودی است که به قول دیودور به رود پس تیگر (کارون ) می ریزد. (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2010).
-
پرست
لغتنامه دهخدا
پرست .[ پْرِ / پ ِ رِ ] (اِخ ) نام گروهی که امیر آنان اُکسی کانوس بود (دیودور در ترجمه ٔ اسکندر مقدونی از ایران باستان ج 2 ص 1842).
-
رامس سی
لغتنامه دهخدا
رامس سی . [م ِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای مصر قدیم و بنا بنوشته ٔ دیودور مورخ نامی ، کمبوجیه در لشکرکشی خود بمصر آنرا غارت کرده است . رجوع به ایران باستان ج 4 ص 506 شود.
-
ساتراپن
لغتنامه دهخدا
ساتراپن . [ پ ِ ] (اِخ ) نامی است که کنت کورث بولایت سپتاکس پاسیتاس (واقع در بین النهرین ) داده و دیودور نام آن را سیت تاس ضبط کرده است . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 1405 شود.
-
ارتامن
لغتنامه دهخدا
ارتامن . [ اَ م ِ ] (اِخ ) اَرتام نِس . آریارام نِس . پسر سمردیس (بَردی َ) و پدر آنافاس از اجداد پادشاهان کاپادوکیه . (ایران باستان ص 2123 از دیودور صقلی و ص 2129).
-
بالونیموس
لغتنامه دهخدا
بالونیموس . (اِخ ) نام مردی از شهر صور که بروایت دیودور، بفرمان اسکندر، از باغبانی به حکومت صور منصوب شد. و رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 2 ص 1328 شود.
-
فراتافرن
لغتنامه دهخدا
فراتافرن . [ فْرا / ف َ ف ِ ] (اِخ ) والی پارت در زمان اسکندر مقدونی که از جانب وی مأور شد برای سرکوبی شورش هراتیها به کمک سرداران دیگر بشتابد. این شخص ایرانی بوده است و پس از تقسیم ممالک اسکندر نیز بنابه روایت دیودور (کتاب 18 بند 3)بار دیگر پارت را...
-
سپیتام
لغتنامه دهخدا
سپیتام . [ سْپی / س ِ ] (فرانسوی ، اِ) مقیاس متر بوده است . پیرنیا آرد:... مقصود از استعمال ارابه های مذکور این بود که در دشمن تولید وحشت کند زیرا مال بند هر ارابه بنیزه ٔتیز و کوتاهی که بقول دیودور ببلندی سه سپیتام (مقدونیه ) بود منتهی می شد. (ایران...
-
تاناایس
لغتنامه دهخدا
تاناایس . (اِخ ) تانائیس . بزعم پیرنیا در تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1652 سیحون است که دیودور در (کتاب 17 بند 75) از آن ذکر میکند. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1694، 1698، 1703، 1713 و ج 3 ص 1972 شود.