کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دین پژوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دین داشتن
لغتنامه دهخدا
دین داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) متدین بودن : سخن از مردم دیندار شنو و آن راکه ندارد دین منگر سوی دینارش .ناصرخسرو.
-
دین دانائی
لغتنامه دهخدا
دین دانائی . (حامص مرکب ، اِ مرکب ) علم دین : دین دانائیها؛ علم ادیان . (یادداشت مؤلف ).
-
دین داور
لغتنامه دهخدا
دین داور. [ وَ ] (ص مرکب ) که داور وی دین باشد، که در داوری از دین مدد بجوید. || داور دین . حاکم شرع : دادخواهان که ز بیداد فلک ترسانندداد از آن حضرت دین داور دانا بینند.خاقانی .
-
دین دبیره
لغتنامه دهخدا
دین دبیره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) دین دبیری ، دین دفیره خطی است مأخوذ از پهلوی که در دوره ٔ ساسانی برای تحریر متون مقدس زردشتی وضع کرده اند بدین معنی که مانند الفبای یونانی حرف مصوت را داخل الفبا کردند. زمان اختراع این خط را به اختلاف بین قرن 4 ...
-
دین راک
لغتنامه دهخدا
دین راک . (اِخ ) دهی است از دهستان اندیکا بخش قلعه زراس شهرستان اهواز با 170 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
دین کیتیه
لغتنامه دهخدا
دین کیتیه . (اِخ ) نام دینی بهندوستان وپیروان این دین آفتاب را پرستند و آن را بتی کرده اند بر عرابه ای و پایه های آن بصورت چهار اسب است و بدست بت گوهری است برنگ آتش و معتقدند که آفتاب پادشاه ملائک و سزاوار عبادت و سجود است از اینرو بدین بت سجده برند ...
-
دین گستر
لغتنامه دهخدا
دین گستر. [ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) مروج دین . مبلغ دین . دین پرور : ببرهان صورت چرا بگروی همی پند دین گستران نشنوی . فردوسی .بطریق دید رویش گفتش که در همه روم از جمع قیصران چو تو دین گستری ندارم .خاقانی .
-
دین گیزک
لغتنامه دهخدا
دین گیزک . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران با 342 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
دین محمدخان
لغتنامه دهخدا
دین محمدخان . [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یکی از دشمنان شاه طهماسب صفوی است که از مغشوش کردن ولایات شرقی و تحریک ترکان عثمانی به غارت حدود غربی ایران هیچ فرو گذار نکرد. (تاریخ ادبیات براون ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 74).
-
دین آباد
لغتنامه دهخدا
دین آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان شیرامین بخش دهخوارقان شهرستان تبریز با 416 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
دین آر
لغتنامه دهخدا
دین آر. (نف مرکب ) (از: دین + آر، آورنده ) دین آورنده . پیمبر : مسیحای دین آر، اگر کشته شدنه فر جهاندار ازو گشته شد.فردوسی .
-
دین آور
لغتنامه دهخدا
دین آور. [ وَ ] (نف مرکب ) آورنده ٔ دین . رسول . پیغمبر. پیامبر. پیمبر. نبی . شارع : جهاندار گفتا بنام خدای بدین نام دین آور پاک رای . دقیقی .ستاره شناسان و دین آوران سواران جنگی و کین آوران . فردوسی .بصورتگری گفت پیغمبرم ز دین آوران جهان برترم . فرد...
-
دین آوری
لغتنامه دهخدا
دین آوری . [ وَ ] (حامص مرکب ) عمل دین آور. پیامبری . رسالت . تشریع.
-
دین افزای
لغتنامه دهخدا
دین افزای .[ اَ ] (نف مرکب ) که دین را توسعه بخشد و بر آن بیفزاید. افزاینده ٔ دین . اشاعه دهنده ٔ دین : از در افریقیه تا حد چین نام او قارون دین افزای باد.خاقانی .
-
دین باف
لغتنامه دهخدا
دین باف . [ دیم ْ ](ص مرکب ، اِ مرکب ) معنی این ترکیب که در بیت زیر از دیوان البسه ٔ نظام قاری آمده است معلوم نشد و مصحح دیوان نیز در برابر آن علامت استفهام گذارده است : در صف رخت بدستار دمشقی بنگرگر ز دین باف ابی تاج ؟ بنامست اینجا.نظام قاری (دیوان ...