کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دینامیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دینامیک
لغتنامه دهخدا
دینامیک . (فرانسوی ، اِ) قسمتی از علم مکانیک که در آن از حرکت دستگاههای ذرات و اجسام تحت تأثیر نیروها بحث میشود. دینامیک با علل حرکت سر و کار دارد و حال آنکه سینماتیک در واقع بحث هندسی در حرکات است و ستاتیک یا تعادل شناسی علم تعادل نیروهاست . (ازدائ...
-
جستوجو در متن
-
دین
لغتنامه دهخدا
دین . (فرانسوی ، اِ) واحد نیرو در سلسله ٔ سگث که بموجب تعریف ، نیروئی است که چون به جرم یک گرمی وارد شود یک سانتیمتر در ثانیه به آن شتاب دهد. چون وزن یک گرم جرم یا یک گرم نیرو به آن جرم شتابی در حدود 980 سانتیمتر در ثانیه میدهد، یک دین قریب 1/980 این...
-
جر اثقال
لغتنامه دهخدا
جر اثقال . [ ج َرْ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (علم ...) در اصطلاح مکانیک ، برداشتن سنگینی ها باشد با قوت کم . و صناعت جراثقال یکی از اقسام صناعت حیل (مکانیک ) باشد که در آن از چگونگی اتخاذ وسایل برای برداشتن چیزهای سنگین با نیروی اندک گفتگو میش...
-
دالامبر
لغتنامه دهخدا
دالامبر. [ ب ِ ] (اِخ ) ژان لورون دالامبر. فیلسوف و ریاضی دان معروف فرانسوی و از نویسندگان زبردست آن کشور. (1717-1783 م .). وی بسبب «اصل دالامبر» که یکی از پایه های علم مکانیک است و هم بواسطه ٔ همکاری با دیدرو در تدوین دایرةالمعارف نامش همیشه باقی اس...
-
غده ٔ زیرمغزی
لغتنامه دهخدا
غده ٔ زیرمغزی . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غده ٔ نخامی یا هیپوفیز . عضو کوچکی است که در قسمت درونی و پائین جمجمه در روی استخوان شب پره در یک فرورفتگی به نام «زین ترکی » است و به وسیله ٔ ساقه ٔ نخامی به مغز چسبیده و برآمدگی از ب...
-
شتاب
لغتنامه دهخدا
شتاب . [ ش ِ ] (اِمص ) مقابل درنگ . (آنندراج ). جستن و خواستن امری پیش از وقت آن و آن از مقتضیات شهوت و از صفات مذمومه باشد. عجله . (یادداشت مؤلف ). اشتاب . اشتو (درتداول عامه ٔ گناباد). سرعت . عجل . دستپاچگی . تندی . مقابل درنگ و آهستگی . تعجیل . م...
-
جامعه شناسی
لغتنامه دهخدا
جامعه شناسی . [ م ِ ع َ / ع ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت جامعه . معرفت الجوامع. آشنایی به احوال جامعه . و رجوع به جامعه شود. || در اصطلاح جامعه شناسان ، علمی که اوصاف کلی و عمومی جوامع حیوانی مخصوصاً جوامع انسانی را مطالعه میکند. (فلسفه ٔ علمی شاله ترج...