کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیناربار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیناربار
لغتنامه دهخدا
دیناربار. (نف مرکب ) که دینار ازآن فروبارد. به مجاز نثارکننده ٔ دینار : چه ابر با کف دیناربار توو چه گردچه بحر با دل پهناور تو و چه شمر. فرخی .اندر جهان سرای ندانیم کاندر آن آثار نیست از کف دیناربار او. فرخی .لشکرگذار باشد دشمن شکار باشددیناربخش باشد...
-
جستوجو در متن
-
لشکرگذار
لغتنامه دهخدا
لشکرگذار. [ ل َ ک َ گ ُ ] (نف مرکب ) سائق جیش : لشکرگذار باشد دشمن شکار باشددیناربخش باشد دیناربار باشد.منوچهری .
-
دیناربخش
لغتنامه دهخدا
دیناربخش . [ ب َ ] (نف مرکب ) بخشنده ٔ دینار : لشکر گذار باشد دشمن شکار باشددیناربخش باشد دیناربار باشد. منوچهری .آنکه تا اندر جهان دینار و تیغ آمد پدیددر جهان نامد چنودیناربخش و تیغزن .سوزنی .
-
پهناور
لغتنامه دهخدا
پهناور. [ پ َ وَ ] (ص مرکب ) بسیارعریض . دارای پهنا، پهنادار. سخت عریض . پرپهنا. عراض . مصفح . (از منتهی الارب ). صلاطح . پهن : مجثئل ؛ پهناور و راست ایستاده . عریض ٌ اریض ؛ پهناور. رأس ٌ مفرطح ؛ سر پهناور. (منتهی الارب ). || ذوسعة. متسع. فراخ . وسی...