کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دیمی کاری
لغتنامه دهخدا
دیمی کاری . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) دیم کاری . زراعت دیم . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به دیم کاری شود.
-
دیمر
لغتنامه دهخدا
دیمر. [ م َ ] (اِ)بمعنی دیم که رخساره باشد و به عربی خد گویند. (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به دیم شود.
-
دیمکاری
لغتنامه دهخدا
دیمکاری . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل دیم کار. || زراعت دیم . دیمی کاری .
-
دینباذ
لغتنامه دهخدا
دینباذ. [ دَیم ْ ] (اِخ ) (نبذ...) موضعی است به یمن که در آن گردکان بسیار باشد. (منتهی الارب ).
-
ابومریم
لغتنامه دهخدا
ابومریم . [ اَ م َ ی َ ] (اِخ ) شیم بن دیم . محدث است .
-
دیمه
لغتنامه دهخدا
دیمه . [ م َ / م ِ ] (اِ) روی و رخساره . (برهان ). (آنندراج ). رخساره . (غیاث ). رجوع به دیم شود.
-
مبخس
لغتنامه دهخدا
مبخس . [ م َ خ َ ] (ع اِ) زمین دیم . ج ، مباخس .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به بخس شود.
-
پاراب
لغتنامه دهخدا
پاراب . (اِ مرکب ) زراعتی که به آب چشمه و کاریز ورودخانه و مانند آن کنند مَسقوی . آبی . مقابل دیم .
-
دیمة
لغتنامه دهخدا
دیمة. [ م َ ] (ع اِ) باران پیوسته با باد و بی رعد و برق یا آن که درنگ کند پنج روز یا شش روز یا هفت روز یا یکروز و یک شب و کمتر آن سه یک روز یا شب است و اکثر آن بهر ایام که برسد. ج ، دَیم و دیوم . (منتهی الارب ). باران آرام بدون رعد و برق . ج ، دیم و ...
-
خشکه کاری
لغتنامه دهخدا
خشکه کاری . [ خ ُ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) دیم کاری در زراعت . (یادداشت بخط مؤلف ). || نوکاری در قنات . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
غثری
لغتنامه دهخدا
غثری . [ غ َ ث َ ری ی ] (ع ص نسبی ) کشت دشتی که از باران آب خورد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). در غالب شهرستانهای ایران دیم و دیمی گویند. العثری بالعین المهملة. (اقرب الموارد).
-
هلته
لغتنامه دهخدا
هلته .[ هََ ل َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از بخش کرند شهرستان شاه آباد دارای 115 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غلات دیم است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
جق
لغتنامه دهخدا
جق . [ ج ُ] (اِخ ) یکی از قلاع بجنورد است واقع در کوه خاکی . زراعت آن دیم است ، و آبی از چشمه دارد. هوایش معتدل است ، و سکنه ٔ آن چهل خانوارند. (مرآت البلدان ج 4).
-
چاربرج
لغتنامه دهخدا
چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) دو قلعه میباشد در بجنورد که از دو چشمه مشروب میگردد و زراعت این دو قلعه دیم و از حیثیت هوا ییلاق و سکنه ٔ آن پنجاه خانوار است . (مرآت البلدان ج 1).
-
رضاآباد
لغتنامه دهخدا
رضاآباد. [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. سکنه 100 تن . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات دیم و لبنیات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).