کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیشب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیشب
لغتنامه دهخدا
دیشب . [ ش َ ] (ق مرکب ، اِ مرکب ) (از: دی + شب )، شب گذشته . شب پیش از روزی که در آنند. دوش . بارحة : دیشب گله ٔ زلفش با باد همی کردم گفتاغلطی بگذر زین فکرت سودائی . حافظ.دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم . حافظ.- امثال :...
-
جستوجو در متن
-
دیشبی
لغتنامه دهخدا
دیشبی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به دیشب . دوشین . دوشینه . || (ق مرکب ) در تداول عامه دیشب ؛ همین دیشبی بخانه اش رفتم .
-
دیگ شب
لغتنامه دهخدا
دیگ شب . [ ش َ ] (اِ مرکب ) دیگرشب . دیشب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اما ظاهراً دگرگون شده ٔ دیگر شب باشد. (یادداشت لغتنامه ).
-
زاورا کردن
لغتنامه دهخدا
زاورا کردن . [ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کسی دیگری را ناچار از ترک جای مألوف کردن : زنبورها ما را در باغ زاورا کردند. دیشب سگها ما را زاورا کردند.
-
کمپانی باشی
لغتنامه دهخدا
کمپانی باشی . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) رئیس کمپانی . مدیر شرکت . (فرهنگ فارسی معین ) : دیشب آمده اند در خانه ٔ کمپانی باشی سر خودش و سر پسر و یک کنیزش را بریده اند. (امیر ارسلان ، از فرهنگ فارسی معین ).
-
کهه زدن
لغتنامه دهخدا
کهه زدن . [ ک ُهَْ هََ / هَِ زَدَ ] (مص مرکب ) پیوسته سرفه های خشک کردن . سرفه های پیاپی سخت کردن : دیشب تا صبح کهه زدم . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کُه کُه زدن . رجوع به کهیدن شود.
-
کهیدن
لغتنامه دهخدا
کهیدن . [ ک ُ دَ ] (مص ) سرفه کردن . سرفه های سخت کردن . سرفه کردن پیاپی چنانکه مصدوران یا پیران : دیشب تا صبح کهید. (از یادداشت به خطمرحوم دهخدا). رجوع به کُه کُه زدن و کهه زدن شود.
-
یک بند
لغتنامه دهخدا
یک بند. [ ی َ / ی ِ ب َ ] (ق مرکب ) متصل . پیوسته . دایم . متوالیاً. مدام : دیشب تا صبح یک بند بارید. بیمار شب را یک بند هذیان گفت . (یادداشت مؤلف ).
-
خانه ٔ عروس
لغتنامه دهخدا
خانه ٔعروس . [ ن َ / ن ِ ی ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔ متعلق به عروس نه داماد. چون : دیشب عروسی بجای آنکه در خانه ٔ داماد باشد در خانه ٔ عروس بود.
-
کندوکو
لغتنامه دهخدا
کندوکو. [ ک َ دُ ک َ / ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) کندوکاو. (فرهنگ فارسی معین ).- کندوکو کردن ؛ وررفتن : دیشب تا صبح دزد پشت در کندوکو کرد که باز کند. این قدر با دندانها کندوکو مکن مینای روی آن می رود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کندو...
-
کورسو زدن
لغتنامه دهخدا
کورسو زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) نور اندک دادن . با روشنایی ضعیف روشن کردن . (فرهنگ فارسی معین ). درخشش پرتوی است ضعیف که از راه دور یا نزدیک به چشم رسد: دیدم از دور چراغی کورسو می زند. دیشب تا صبح چراخ خانه ٔ همسایه کورسو می زد. (فرهنگ لغات عامیانه ...
-
مینای افشار
لغتنامه دهخدا
مینای افشار. [ نای ِ اَ ] (اِخ ) اسمش فریدون بیک و از طوایف افشاریه ٔ شهر ارومی بوده است . رباعی زیر را برای معشوقش که درد گلو داشته گفته است :دیشب همه شب ای آرزوی مینااین بود بخویش گفتگوی میناکز درد گلویت ای مه مینوچهردل خون شد وریخت از گلوی مینا.(ا...
-
چمچه زدن
لغتنامه دهخدا
چمچه زدن . [ چ ُ/ چ َ / چ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) برهم زدن غذا را در دیگ بوسیله ٔ چمچه . تسویط حلوا در دیگ تا بروغن افتد.- امثال : دیشب همه شب چمچه زدی کو حلوا .و رجوع به چمچه شود.
-
چق چق کردن
لغتنامه دهخدا
چق چق کردن . [ چ َ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با زدن چیزی به چیز دیگر صدا وآواز برآوردن . || در اصطلاح مردم مشهد و اهالی بعضی از شهرستانها و روستاهای خراسان ، عیش و عشرت و شادی و خوشی کردن ؛ چنانکه گویند: دیشب رفتیم وچق چق کردیم . یا آنکه گویند: بیا برو...