کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیزی و کماجدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دیزی بارکردن
لغتنامه دهخدا
دیزی بارکردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پختن آب گوشت در دیزی . (یادداشت مؤلف ). || بکنایه ، بمزاح ، آرمیدن با جفت . مباضعت . (یادداشت مؤلف ).
-
دیزی پز
لغتنامه دهخدا
دیزی پز. [ پ َ ] (نف مرکب ) آبگوشت پز. پی تی پز. آنکه در دیزی آبگوشت پزد فروختن را. (یادداشت مؤلف ).
-
دیزی پزی
لغتنامه دهخدا
دیزی پزی . [ پ َ ] (حامص مرکب )شغل دیزی پز. || (اِ مرکب ) دکان دیزی پز.
-
جستوجو در متن
-
دسته
لغتنامه دهخدا
دسته . [ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ) هر چیز که نسبت به دست دارد. (آنندراج ). || دستینه . خط نوشته . دستخط : گوئی که به پیرانه سر از می بکشم دست آن باید کز مرگ نشان یابی و دسته . کسائی .و مراد از این دست همانست که حافظ گوید در این بیت «یا ز دیوان قضا خط امانی...