کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیررو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیررو
لغتنامه دهخدا
دیررو. (نف مرکب ) دیرروی . کندروینده . که به کندی ببالد و بروید.
-
دیررو
لغتنامه دهخدا
دیررو. [ رَ / رُو ] (نف مرکب ) کندرو. (یادداشت مؤلف ). کند، بطی ٔ : و ستاره از بهر آن دیررو گردد.(التفهیم ). ثفال ؛ شتر دیررو. (السامی فی الاسامی ).
-
جستوجو در متن
-
دیرروی
لغتنامه دهخدا
دیرروی . (نف مرکب ) دیررو. دیر روینده . آن تخم که دیر از خاک سرزند. (یادداشت مؤلف ).
-
ثفال
لغتنامه دهخدا
ثفال . [ ث َ ] (ع ص ، اِ) اشتر دیررو و کاهل . گران رو از شتران و جز آن . || ابریق . ج ، ثُفل .
-
کندرو
لغتنامه دهخدا
کندرو. [ ک ُ رَ / رُ ] (نف مرکب ) بطی ءالسیر. مقابل تندرو. دیررو. گران رو. آنکه کندرفتار بود. آنکه در کارها بطی ٔ بود : بشد بخت ایرانیان کندروشد آن دادگستر جهاندیده زو. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 281).چو جمشید را بخت شد کندروبه تنگ آوریدش جهاندار نو....
-
گران سیر
لغتنامه دهخدا
گران سیر. [ گ ِ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) آنکه سیر او بدیر بود. (آنندراج ). کندرو. دیررو. آهسته رو : نقرس گرفته پای گران سیرش اصلع شده دماغ سبکسارش . خاقانی .دو سنگ است بالا و زیر آسیا راگران سیر زیر و سبک سیر بالا.خاقانی . || دیرنفوذکننده . به کندی نفوذ...
-
رجوع
لغتنامه دهخدا
رجوع . [ رُ ] (ع مص )مصدر به معنی رَجْع. بازگشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان علامه ترتیب عادل ص 51). بازگردیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || برگشت و بازگشت و عود از سفر. رجعت و مراجعت . (ناظم الاطباء) : هم...