کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیرجنبش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیرجنبش
لغتنامه دهخدا
دیرجنبش . [ جُم ْ ب ِ ] (ص مرکب ) که دیر حرکت کند. کند حرکت . دیر جُنب : دو پره چو پرگار مرکز نوردیکی دیرجنبش یکی زودگرد.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
مرکزنورد
لغتنامه دهخدا
مرکزنورد. [ م َ ک َ ن َ وَ ] (نف مرکب ) گردش کننده بر دور مرکز. (ناظم الاطباء) : دو پره چو پرگار مرکزنوردیکی دیرجنبش یکی زودگرد.نظامی .
-
زودگرد
لغتنامه دهخدا
زودگرد. [ گ َ ] (نف مرکب ) به سرعت و چالاکی گردنده . (ناظم الاطباء). سریعالحرکه . تندگردنده . تیزگرد. که در اندک زمانی گردد و حالتی دیگر بخود گیرد : ای فلک زودگرد وای بر آن کو به تو ای فتنه جوی مفتون شد. ناصرخسرو.دو پره چو پرگار مرکزنوردیکی دیرجنبش ی...
-
نورد
لغتنامه دهخدا
نورد. [ ن َ وَ ] (ص ) درخورنده . (لغت فرس اسدی ص 86) (اوبهی ). درخور. پسندیده . (صحاح الفرس ص 84) (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ). لایق . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). پسندکرده شده . (برهان قاطع). مناسب . (انجمن آرا) (آنندراج ). زیبا. (فر...
-
دیر
لغتنامه دهخدا
دیر. (ق ) مدت متمادی . در برابر زود. (از برهان ). مدتی بسیار پس از وقت موعود یا وقت معتاد. پس از زمانی که سزاوار بود. زمانی طویل . مقابل زود. مقابل زمانی کوتاه . مدتی دراز. بسیار زمان . دیر زمانی . مدتی مدید و طویل و طولانی . (یادداشت مؤلف ). و با م...