کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیباچه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دیباچه نگار
لغتنامه دهخدا
دیباچه نگار. [ چ َ / چ ِ ن ِ ] (اِخ ) میرزا طاهر شعری دیباچه نگار از منشیان میرزا آقاخان صدراعظم است و کتاب زیبای گنج شایگان را که شرح حال شعرایی است که صدر اعظم را مدح گفته اند با اشعار ایشان ذکر کرده و نام چهار شاهزاده و سی و نه نفر شاعر از جمله قا...
-
جستوجو در متن
-
عرضه ساختن
لغتنامه دهخدا
عرضه ساختن . [ ع َ ض َ / ض ِ ت َ ] (مص مرکب ) نشان دادن . ارائه دادن . عرضه کردن . عرضه دادن : چون بیابد برده ای را خواجه ای عرضه سازد از هنر دیباچه ای .مولوی .
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) شاعری است که نام او در قطعه ای که در آخر دیباچه ٔ دیوان فغانی ضبط شده چنین آمده است : رسد ای کاش به رازی شرف تربیتت که بود بندگیت دولت فرخنده مآل .(فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ص 650).
-
اشتات
لغتنامه دهخدا
اشتات . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَت ّ. پراکندگان . (مهذب الاسماء). پراکنده ها. پراکندگیها: جاؤا اشتاتاً؛ ای متفرقین . (اقرب الموارد) : مؤلف این اشتات و مصنف این کلمات ... چنین گوید. (قاضی بدر محمد دهار در دیباچه ٔ دستورالاخوان ). به جمع اشتات غزلیات ...
-
یاقوت فام
لغتنامه دهخدا
یاقوت فام . (ص مرکب ) به رنگ یاقوت سرخ . یاقوت رنگ : بیامد از آنجایگه شادکام رخ از خرمی گشته یاقوت فام . فردوسی .به دیباچه بر اشک یاقوت فام به حسرت ببارید و گفت ای غلام . سعدی .طوطیان جان سعدی را به لطف شکری ده زان لب یاقوت فام . سعدی .بر مرگ دل خوش ...
-
حسین دهستانی
لغتنامه دهخدا
حسین دهستانی . [ ح ُ س َ ن ِ دِ هَِ ] (اِخ ) ابن اسعدبن حسین مویدی . صاحب کتاب «جامعالحکایات » فارسی در ذکر فرج بعد از شدت است که در دیباچه گوید: آن را برای سلطان طاهربن زنگی فریومدی نگاشتم . صاحب ذریعه گوید: این کتاب ترجمه ای است با تغییر از کتاب «ا...
-
غنوی
لغتنامه دهخدا
غنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) کعب بن سعدبن تیم بن مرة. وی از بنی غنی و شاعر دوره ٔ جاهلیت از طبقه ٔ دوم بود. دیباچه ٔ شعر او نغز است . معروفترین اشعار او بائیه ای است که در رثاء برادرش که در جنگ ذی قار به قتل رسید سروده است . مطلع آن این است :تقول ابنة ا...
-
فارکوار
لغتنامه دهخدا
فارکوار. (اِخ ) جرج فارکوار (فارکوهار).نمایشنامه نویس معروف انگلیسی ، فرزند یک واعظ ایرلندی بنام ویلیام فارکوار بود. زندگی او در سال 1677 م .آغاز شد و در 1707 پایان یافت . او تحصیلاتش را در دوبلین به انجام رسانید و مدتی در آنجا هنرپیشه بود. نخستین نم...
-
یعقوب
لغتنامه دهخدا
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن سیدعلی رومی . ازآثار اوست : 1- شرح بر شرح دیباچه ٔ مصباح مطرزی . 2- حاشیه بر شرح فرایض سیدشریف جرجانی . 3- اختصاری از مرآةالجنان یافعی . 4- جواب به پرسشهای سیدحمیدی بر شرح مفتاح سیدشریف . (یادداشت مؤلف ). وی به سال 931 هَ....
-
سردفتر
لغتنامه دهخدا
سردفتر. [ س َ دَ ت َ ] (اِ مرکب ) متصدی کل . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (بهار عجم ). || آیت . نمونه : در جهانگیری چون سنجر سردفتر باش که مرا همچو معزی ز تو سردفتر خاست .لطیف الدین زکی مراغه ای (از لباب الالباب ج 2 ص 377). || فهرست . || خلاصه . || صاحب...
-
زهه
لغتنامه دهخدا
زهه . [ ] (اِ) در شاهد زیر ظاهراًواحد طول در قدیم و برابر با پنجاه ذرع : ... و به قول ابوریحان و اکثر حکمای متأخرین هجده فرسنگ و هشت تسع و به همه قولی فرسنگی سه میل است و میلی به مسافت دو ندا که فرسنگی شش ندا باشد و ندایی بقدر چهار آماج که فرسنگی بی...
-
حشری تبریزی
لغتنامه دهخدا
حشری تبریزی . [ ح َ ی ِ ت َ ](اِخ ) محمدامین انصاری تبریزی ساکن عباس آباد اصفهان بود، و چون راتبی که داشت بریده شد، قصیده ای در ستایش حبیب اﷲ صدر سرود و وی راتبش را بازگردانید. و در آخر عمر به تبریز بازگشت و در آنجا درگذشت . احوالش در تذکره ٔ نصرآباد...
-
ماتقدم
لغتنامه دهخدا
ماتقدم . [ ت َ ق َدْ دَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنچه گذشته است . روزگار پیشین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گذشته و ماضی . (آنندراج ). هر چیز پیش گرفته و مقدم شده و زمان گذشته و زمان قدیم . (ناظم الاطباء) : از دیوانهای شعرای ماتقدم جمع کرد. (دیباچه ...
-
ابوعبید
لغتنامه دهخدا
ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) احمدبن محمد الهروی (الشیخ الأدیب ) و ابن خلکان نام او را ابوعبید احمدبن محمدبن ابی عبیدالعبدی المؤدب الهروی الفاشانی آورده و گوید: برپشت نسخه ای از کتاب الغریبین دیدم که نام وی احمد بن محمدبن عبدالرحمن است -انتهی . در...