کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیانت
لغتنامه دهخدا
دیانت . [ ن َ ] (ع اِمص ) مأخوذ از دیانة تازی ، دینداری کردن . صداقت و راستی . خداترسی . عدالت و تقوی و پرهیزگاری و پارسائی و خوبی و نیکوئی . (ناظم الاطباء). دینداری : همه دیانت و دین جوی و نیک رائی کن که سوی خلد برین باشدت گذرنامه . شهید.بمرگ این م...
-
واژههای مشابه
-
نیک دیانت
لغتنامه دهخدا
نیک دیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) پرهیزگار. متقی . خداترس . پارسا. (ناظم الاطباء). متدین . پاکدین . (فرهنگ فارسی معین ).
-
دیانت گری
لغتنامه دهخدا
دیانت گری . [ ن َ گ َ ] (حامص مرکب ) پارسائی و عدالت و صداقت . (ناظم الاطباء).
-
دیانت دار
لغتنامه دهخدا
دیانت دار. [ ن َ ] (نف مرکب ) دیندار. عادل وصادق و متدین و پرهیزگار و پارسا. (ناظم الاطباء).
-
دیانت داری
لغتنامه دهخدا
دیانت داری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) دینداری . عدالت و صداقت و راستی و پرهیزگاری . (ناظم الاطباء).
-
بی دیانت
لغتنامه دهخدا
بی دیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + دیانت ) بی دین . || بی راستی و بیدرستی . (ناظم الاطباء). رجوع به دیانت شود.
-
واژههای همآوا
-
دیانة
لغتنامه دهخدا
دیانة. [ ن َ ] (ع اِ) اسم است برای تمام آنچه که بدان خدا را عبادت کنند. (اقرب الموارد). || دین و مذهب . ج ، دیانات . (از اقرب الموارد). || در اصطلاح فقهاء با کلمه ٔ تنزه و آنچه مابین خالق و مخلوق باشد مترادف است مانند قضاء و حکم و شرع . (از کشاف اصطل...
-
دیانة
لغتنامه دهخدا
دیانة. [ ن َ ] (ع مص ) راستی نمودن . (منتهی الارب ). راستی . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || دینداری کردن . (منتهی الارب ). دینداری . (کشاف اصطلاحات الفنون ). دیندار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دیندار گشتن . پارسایی . (دهار).
-
جستوجو در متن
-
دیانات
لغتنامه دهخدا
دیانات . (ع اِ) ج ِ دیانة. (اقرب الموارد). رجوع به دیانة و دیانت شود.
-
قلتبوس
لغتنامه دهخدا
قلتبوس . [ ق َ ] (ص ) قلتبان است ، و مردم بی دیانت را نیز گویند. (آنندراج ). رجوع به قلتبان شود.
-
نیکودیانت
لغتنامه دهخدا
نیکودیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) نیک دیانت . (فرهنگ فارسی معین ). نیک آئین . نیک دین .
-
دین وری
لغتنامه دهخدا
دین وری . [ وَ ] (حامص مرکب ) دیانت . (یادداشت مؤلف ). عمل دین ور. رجوع به دین ور شود.