کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیانة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیانة
لغتنامه دهخدا
دیانة. [ ن َ ] (ع اِ) اسم است برای تمام آنچه که بدان خدا را عبادت کنند. (اقرب الموارد). || دین و مذهب . ج ، دیانات . (از اقرب الموارد). || در اصطلاح فقهاء با کلمه ٔ تنزه و آنچه مابین خالق و مخلوق باشد مترادف است مانند قضاء و حکم و شرع . (از کشاف اصطل...
-
دیانة
لغتنامه دهخدا
دیانة. [ ن َ ] (ع مص ) راستی نمودن . (منتهی الارب ). راستی . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || دینداری کردن . (منتهی الارب ). دینداری . (کشاف اصطلاحات الفنون ). دیندار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دیندار گشتن . پارسایی . (دهار).
-
واژههای مشابه
-
دیانه
لغتنامه دهخدا
دیانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) دی . دیینه . دیروز. (یادداشت مؤلف ). دیروزی : و تریاق بزرگ تازه ٔ نارسیده مقدار یک باقلی دادم تا بسبب افیون خواب یابد و از سرفه برآساید و ماده غلیظ شود و سیلان نکند. روز دیگر هیچ نجنبانیدم ویرا، جز آنکه اطرا...
-
دیانه موسی
لغتنامه دهخدا
دیانه موسی . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد و 7200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای همآوا
-
دیانت
لغتنامه دهخدا
دیانت . [ ن َ ] (ع اِمص ) مأخوذ از دیانة تازی ، دینداری کردن . صداقت و راستی . خداترسی . عدالت و تقوی و پرهیزگاری و پارسائی و خوبی و نیکوئی . (ناظم الاطباء). دینداری : همه دیانت و دین جوی و نیک رائی کن که سوی خلد برین باشدت گذرنامه . شهید.بمرگ این م...
-
جستوجو در متن
-
دیانات
لغتنامه دهخدا
دیانات . (ع اِ) ج ِ دیانة. (اقرب الموارد). رجوع به دیانة و دیانت شود.
-
نحلةً
لغتنامه دهخدا
نحلةً. [ ن ِ ل َ تَن ْ ] (ع ق ) هبتی . بخششی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). قوله تعالی : و آتوا النساء صدقاتهن نحلةً ؛ ای فریضة، و قیل دیانة، و قیل اراد هبة. (ناظم الاطبا). رجوع به نحلة [ ن ِ ل َ / ن ُ ل َ ] شود.
-
کاکاوند
لغتنامه دهخدا
کاکاوند. [ وَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش دلفان شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال باختری بخش دلفان واقع و محدود است از شمال به کوه گردن و بخش کرمانشاه و از جنوب به دهستان میربیک و از خاور به دهستان ای تیوند و از باختر بمنطقه ٔ کرمانشاه . کوه...
-
دیانت
لغتنامه دهخدا
دیانت . [ ن َ ] (ع اِمص ) مأخوذ از دیانة تازی ، دینداری کردن . صداقت و راستی . خداترسی . عدالت و تقوی و پرهیزگاری و پارسائی و خوبی و نیکوئی . (ناظم الاطباء). دینداری : همه دیانت و دین جوی و نیک رائی کن که سوی خلد برین باشدت گذرنامه . شهید.بمرگ این م...
-
افس
لغتنامه دهخدا
افس . [ اَ ف ِ ] (اِخ )از شهرهای قدیم و معروف یونان که به یونانی افسوس وبه فرانسه افز گفته میشود. این شهر جزو مستعمرات یونانی ایران در زمان کوروش بود و از شهرهای بسیار خوش آب و هوا و کم نظیر و مسکن ینیانها بوده است . مؤلف ایران باستان ذیل بیان مستعم...
-
ابوالفتوح
لغتنامه دهخدا
ابوالفتوح . [ اَ بُل ْ ف ُ ] (اِخ ) یا ابوالفتح . شهاب الدین (شیخ ...) یحیی بن حبش بن امیرک السهروردی المقتول یاشهید معروف به شیخ اشراق و بعضی نام او را احمد گفته اند و پاره ای برآنند که کنیت او یعنی ابوالفتوح اسم او است و ابوالعباس احمدبن ابی اصیبعه...