کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیار ربیعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیار ربیعة
لغتنامه دهخدا
دیار ربیعة. [ رِ رَ ع َ ] (اِخ ) شرقی ترین و بزرگتری ولایت الجزیره که درسراسر طول دجله امتداد دارد و شامل نواحی زیر است : دشت خاپور و خرماس و ثرثار در ناحیه راست دجله و مجرای سفلای خابور صغیر و مجرای اعلا و سفلای زاب در سمت چپ دجله شهرهای عمده اش : م...
-
واژههای مشابه
-
دیار بکری
لغتنامه دهخدا
دیار بکری . [ ب َ / رِ ب َ ] (اِخ ) حسین بن محمد الحسن متولد در دیاربکر و مجاور مکه و قاضی آن متوفی بعد از (892 هَ .ق . 1574 م .) . او راست : تاریخ الخمیس فی احوال انفس نفیس یا النفس النفیس در شرح حال رسول اکرم و خلفا و توصیف دقیقی از کعبه و مسجدالحر...
-
دیار بکری
لغتنامه دهخدا
دیار بکری . [ ب َ / رِ ب َ ] (اِخ ) عمربن علی بن حسن دیاربکری از محدثان بود و از جبائی در شهر حلب سماع حدیث نمود. (از معجم البلدان ).
-
دیار ثمود
لغتنامه دهخدا
دیار ثمود. [ رِ ث َ ] (اِخ ) حجر. ناحیه ای است در شام در وادی القری خانه هایی است که در کوه کنده شده . (از تاج العروس ماده ٔ ح ج ر). و رجوع به حجر شود.
-
دیار حجر
لغتنامه دهخدا
دیار حجر.[ رِ ح ِ ] (اِخ ) دیار ثمود. رجوع به دیار... شود.
-
دیار زنگ
لغتنامه دهخدا
دیار زنگ . [ رِ زَ ] (اِخ ) رجوع به زنگبار شود.
-
دیار مضر
لغتنامه دهخدا
دیار مضر. [ رِ م ُ ض َ ] (اِخ ) خانه های قبیله ٔ مضر در الجزیره . ناحیه ای در الجزیره مشتمل بر دره ٔ فرات از سمیساط (شمشاط) در شمال تا عانه در جنوب . شهرهای عمده اش : رقه ، حران و ادسا (الرها) است . و وجه این تسمیه بمناسبت قبیله ٔ مضر است . در اواخر ...
-
چین دیار
لغتنامه دهخدا
چین دیار. (اِخ ) دیار چین . سرزمین چین . چینستان : سپهدار چین هر دم از چین دیارفرستاد نزلی بر شهریار.نظامی .
-
دیار بنی مرینا
لغتنامه دهخدا
دیار بنی مرینا. [ رِ ب َ م َ ] (اِخ ) گروهی از مردم حیره از عباد هستند ومرینا کلمه ای است غیر عربی . و ذکر این دیار در اشعار امروءالقیس آمده است . (از المعرب جوالیقی ص 316).
-
قاضی دیار بکری
لغتنامه دهخدا
قاضی دیار بکری . [ ب َ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن حسن مالکی قاضی مکه است . تألیفاتی دارد. او راست : 1- الخمیس فی احوال النفس النفیس فی السیرة النبویة. این کتاب در قاهره چاپ شده و به تاریخ خمیسی معروف است . یک مقدمه و سه رکن و یک خاتمه دارد. یک مقدمه ٔ ...
-
جستوجو در متن
-
ربیعة
لغتنامه دهخدا
ربیعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) سومین قبیله از ریشه ٔ اول از صف اول عرب عدنانی ، و آنان فرزندان ربیعةبن نزار میباشند که به ربیعة الفرس مشهورند. ربیعة دو تیره دارد و آن دو عبارتند از: «اسد» و «ضُبَیعة» و سرزمین آنها تا امروز در جزیره ٔ فراتیه است و دیار ربیع...
-
صحصح
لغتنامه دهخدا
صحصح . [ ص َ ص َ ] (اِخ ) نام مردی است که در عهد رشید در جزیره ای خروج کرد و بر دیار ربیعة دست یافت و رشید کس بجنگ او فرستاد و به سال 171 هَ . ق . بقتل رسید. (ضحی الاسلام ج 3 ص 339).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن مزیدبن زائدة شیبانی ، وی از والیان بزرگ عصر عباسی و ممدوح ابی تمام است . مأمون او را ولایت موصل داد و بعداً دیار ربیعة را به آن اضافه کرد. وی تا ایّام واثق در آنجا بود چون ارمنیان شوریدند واثق او را نامزد حکومت ارمنست...