کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دکمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دکمه
لغتنامه دهخدا
دکمه . [ دُ م َ /م ِ ] (اِ) تکمه . دگمه . (فرهنگ فارسی معین ). گوی سینه و گوی گریبان و سردست و امثال آن . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). رجوع به تکمه و دگمه شود : فنک زگوشه ٔ میدان حبر روی نمودکمند و گرز وی از دکمه های ماده و نر. نظام قاری (دیوان ص 1...
-
جستوجو در متن
-
اوشندنه
لغتنامه دهخدا
اوشندنه . [ اَ ش َ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ) دکمه . || دکمه ٔ مادگی . (از ناظم الاطباء).
-
متزرر
لغتنامه دهخدا
متزرر. [ م ُ ت َ زَرْ رِ ] (ع ص ) جامه ای که دارای دکمه ها باشد و با آن دکمه ها آن جامه را محکم بندند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تزرر شود.
-
عری
لغتنامه دهخدا
عری . [ ع ِرْی ْ ] (ع اِ) سوراخ تکمه . جای وارد شدن دکمه در لباس . عُری . (از اقرب الموارد). رجوع به عُرْی شود.
-
اوشانده
لغتنامه دهخدا
اوشانده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف ) افشانده . رجوع به افشانده شود. || (اِ) دکمه . (ناظم الاطباء). تکمه .
-
عری
لغتنامه دهخدا
عری . [ ع ُرْی ْ ] (ع اِمص ) برهنگی . خلاف لبس . (منتهی الارب ). برهنگی و بی پوشاکی . (ناظم الاطباء) : و یستحب [ فی الفرس ] عری الناهضین ، و هما عظمان فی الخد، و ذلک من علامة العتق . (صبح الاعشی ج 2 ص 21). || (اِ) آنچه در مقابل دکمه است از لباس ، یعن...
-
نرومادگی
لغتنامه دهخدا
نرومادگی . [ ن َ رُدَ / دِ ] (حامص مرکب ) نرمادگی . نر و ماده بودن . نرو مایه بودن . || (اِ مرکب ) نوعی از دکمه است از دو قطعه ٔ جداگانه یکی وسطش فرورفته است (ماده ) و دیگری برآمده (نر). این دو قطعه را برابر هم بر لباس دوزند، چون روی هم نهاده فشار ده...
-
عری
لغتنامه دهخدا
عری . [ ع َ را / ع ِ را ] (ع اِ) تکمه ٔ جامه . (منتهی الارب ). دکمه ٔ جامه ، مقابل مادگی . || گوشه . (ناظم الاطباء). || دسته ٔ دَلوو کوزه و جز آن ، و جای گرفت آنها. (ناظم الاطباء).
-
گوگه
لغتنامه دهخدا
گوگه . [ گ َ / گ ِ ] (اِ) گوساله . (ناظم الاطباء). رجوع به گوگ و گوکه شود. || دکمه ٔ گریبان . (ناظم الاطباء). رجوع به گوگ و گوکه و گو و گوی شود. || ثؤلول . اژخ . (ناظم الاطباء). رجوع به گوگ و گوکه شود.
-
چاک بست
لغتنامه دهخدا
چاک بست . [ ب َ ] (اِ مرکب ) نوار یا دکمه ای برای بستن چاک و شکافی در جامه و غیر آن . چاک و بست .- چاک بست نداشتن دهان ؛ کنایه از هرزه دارئی و یافه گوئی و بسیار دشنام دادن . و رجوع بچاک و بست شود.
-
گره بند
لغتنامه دهخدا
گره بند. [ گ ِ رِه ْ ب َ ] (نف مرکب ) مقابل گره گشا. (آنندراج ). || (اِ مرکب ) جوز گره . || کمربند شلوار. (ناظم الاطباء). || گره . تکمه . دکمه : نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبای غنچه واکرد.حافظ.
-
حسین کرد
لغتنامه دهخدا
حسین کرد. [ ح ُ س َ ن ِ ک ُ ] (اِخ ) شبستری . پهلوان داستانی است که به نام «حسین کرد» معروف شده است . او در آن داستان دست پرورده ٔ حسن بیدآبادی و مسیح دکمه بند تبریزی خوانده شده است . این داستان وقایعی در دوره ٔ صفوی رانشان میدهد و مکرراً در هند و ای...
-
دکم
لغتنامه دهخدا
دکم . [ دَ ](ع مص ) دست در سینه زده راندن کسی را، و سپوختن . (از منتهی الارب ). راندن و دفع کردن کسی را: دکمه فی صدره ؛ أی دفعه . (از اقرب الموارد). || کوفتن بعض را بر بعض . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شکستن دهان یا بینی کسی را. || آرمید...
-
فکل
لغتنامه دهخدا
فکل . [ ف ُ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) یقه ٔ پیراهن که بوسیله ٔ دکمه های پیراهن دوخته میشود. (فرهنگ فارسی معین ) : اولاً عرض فکلها اینقدر وسعت نداشت ثانیاً فکر جوانان این قدر لاغر نبود. بهار.|| کراوات . (فرهنگ فارسی معین ). || در تداول عوام ، نیز به پاپیون...