کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دژمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دژمان
لغتنامه دهخدا
دژمان . [ دِ / دُ ] (اِ مرکب ) افسوس و دریغ داشتن و حسرت . (برهان ) (آنندراج ). دژوان . || (ص مرکب ) دژمنش . متأسف . اندوهگین : چو شاهنشه زمانی بود دژمان به خشم اندر خرد را برد فرمان . (ویس و رامین چ تهران ص 173).و رجوع به دژمنش شود.
-
جستوجو در متن
-
دژوان
لغتنامه دهخدا
دژوان . [ دَژْ / دِژْ ] (اِ) حسرت و تأسف و دریغ. (برهان ). دژمان .
-
فخرالدین
لغتنامه دهخدا
فخرالدین . [ ف َ رُدْ دی ] (اِخ ) اسعد گرگانی . از داستانسرایان بزرگ ایران است . کاملترین صورتی که از نام او داریم همانست که در لباب الالباب ثبت شده است . عوفی گوید: «کمال فضل و جمال هنر و غایت ذکا، و ذوق شعر او در تألیف کتاب ویس و رامین ظاهر و مکشو...