کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دچار شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دچار شدن
لغتنامه دهخدا
دچار شدن . [ دُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تلاقی . ملاقی شدن . برخوردن . بهم رسیدن . تصادم . ناگهان بهم رسیدن . برخوردن به ناموافقی یا امر ناملایمی : تیاس موضعی است و در آن موضع لشکر بنوعمرو با لشکر بنوسعد دچار شد و غالب آمد. (منتهی الارب ) : گر شود مرد ره ...
-
واژههای مشابه
-
دچار کردن
لغتنامه دهخدا
دچار کردن .[ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مبتلی کردن . گرفتار کردن .- دچار خطا کردن ؛ به اشتباه انداختن .
-
دچار خوردن
لغتنامه دهخدا
دچارخوردن . [ دُ خُور / خُر دَ ] (مص مرکب ) ملاقی گشتن از ناگاهان به امری ناسازگار یا ددی یا شخصی .
-
جستوجو در متن
-
گریبانگیر شدن
لغتنامه دهخدا
گریبانگیر شدن . [ گ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مبتلا گردیدن به کسی یا چیزی . دچار شدن . دامن گیر شدن .
-
شک زده
لغتنامه دهخدا
شک زده . [ ش َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که شک کرده است . که دچار شک و تردید گشته است . (یادداشت مؤلف ).- شک زده بودن ؛ دچار شک شدن . (یادداشت مؤلف ). شک زده شدن .- شک زده شدن ؛ دچار شک شدن . شک زده بودن . (یادداشت مؤلف ). (دهار). کماشة. (دهار).
-
ناخوشی گرفتن
لغتنامه دهخدا
ناخوشی گرفتن . [ خوَ/ خ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مریض شدن . به مرض مبتلا شدن . به امراض مسری دچار شدن .
-
ورشکست شدن
لغتنامه دهخدا
ورشکست شدن . [ وَ ش ِ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مفلس شدن . افلاس پیدا کردن . به افلاس دچار گشتن . ورشکستن . نادار و پریشان گشتن .
-
اشتاء
لغتنامه دهخدا
اشتاء. [ اِ ] (ع مص ) در زمستان شدن . (تاج المصادر بیهقی ). در زمستان درآمدن . در شتاء درآمدن . || باقحط شدن در زمستان . (منتهی الارب ). دچار غلا و تنگی شدن بزمستان .
-
مسموم شدن
لغتنامه دهخدا
مسموم شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زهر خوردن . به زهر کشته شدن . (ناظم الاطباء). چیز خورانیده شدن . || از اثر یک ماده ٔ سمی دچار قی و اسهال و سردرد و سرگیجه شدن . مسمومیت یافتن . و رجوع به مسمومیت شود.
-
درگیر شدن
لغتنامه دهخدا
درگیر شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گرفتار شدن . دچار آمدن . دچار خوردن . برخورد کردن . مواجه شدن . در محل نزاع و زد و خورد قرار گرفتن ، و این بیشتر در اصطلاح نظامی متداول است . || شروع شدن . درگرفتن . آغازیدن : درگیر شدن جنگ بین المللی . (یادداشت م...
-
مسمومیت
لغتنامه دهخدا
مسمومیت . [ م َ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مسموم شدن . دچار عوارض ناشی از خوردن زهر یا تنفس هوای ناسازگار گردیدن .- مسمومیت الکلی ؛ دچار عوارض ناشی از شرب مواد الکلی شدن . داءالخمر.
-
رنجور شدن
لغتنامه دهخدا
رنجور شدن . [ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دچار رنجوری گشتن . به رنجوری مبتلا شدن . رجوع به رنجور و رنجوری شود : بیچارگان از سرما رنجور شدند. (کلیله و دمنه ).
-
رودل کردن
لغتنامه دهخدا
رودل کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، مبتلا به تخمه شدن . ثقل معده پیداکردن . به امتلای معده دچار شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رودل شود.