کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دَهُول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
دحول
لغتنامه دهخدا
دحول . [ دَ ] (اِخ ) نام آبیست به نجد در دیار بنی عجلان از قیس بن عیلان . (معجم البلدان ).
-
دحول
لغتنامه دهخدا
دحول . [ دَ ] (ع ص ، اِ) چاهی که کنده شود پس یافته نشود آب آن زیر کنارهای وی پس نیز کنده شودتا چشمه ٔ آب بر آید. || چاه فراخ جوانب .(منتهی الارب ). || چاه کژ. (مهذب الاسماء). || ناقه که پیش آید شتران را و یکسو شود از آنها. (منتهی الارب ).
-
دحول
لغتنامه دهخدا
دحول . [ دُ ] (ع اِ) ج ِدحل . رجوع به دحل شود.
-
جستوجو در متن
-
دهل
لغتنامه دهخدا
دهل .[ دُ هَُ ] (اِ) نوعی از طبل و نقاره . (ناظم الاطباء). نام ساز معروف . (غیاث ). عیر. کوس . (منتهی الارب ). طبل . (زمخشری ). سازی معروف و در هندی دهول گویند. (از آنندراج ). تبیر. تبیره . شندف . طبل بزرگ . (یادداشت مؤلف ) : آواز بوق و دهل بخاست . ...