کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دَنگال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دنگال
لغتنامه دهخدا
دنگال . [ دَ ](ص نسبی ) (از: دنگ ، آلت برنج کوبی + َال ، پسوند نسبت ) اسب درازگردن بی اندام . (آنندراج ). || سخت فراخ و بزرگ : اتاقی دنگال ؛ خانه ٔ سخت فراخ . اتاقی بغایت فراخ و بزرگ با سقفی بلند. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
دنگال
لغتنامه دهخدا
دنگال . [ دَ ](ص نسبی ) (از: دنگ ، آلت برنج کوبی + َال ، پسوند نسبت ) اسب درازگردن بی اندام . (آنندراج ). || سخت فراخ و بزرگ : اتاقی دنگال ؛ خانه ٔ سخت فراخ . اتاقی بغایت فراخ و بزرگ با سقفی بلند. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
دنگالی
لغتنامه دهخدا
دنگالی . [ دَ ] (حامص مرکب ) صفت دنگال : اتاقهای به آن دنگالی همه خالی افتاده است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دنگال شود.