کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دویمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دویمین
لغتنامه دهخدا
دویمین . [ دُ ی ُ ] (ص نسبی ، اِ) دویم . (ناظم الاطباء). رجوع به دومین و دویم و دوم شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) مستکفی . موسوم به عبداﷲ. بیست و دویمین خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مستکفی ... شود.
-
دومین
لغتنامه دهخدا
دومین . [ دُ وُ ] (ص نسبی ، اِ) دویمین . (ناظم الاطباء). دومی . که در مرتبه ٔ دوم قرار دارد. (یادداشت مؤلف ) : چندانکه نگه می کنم ای رشک پری بار دومین ز اولین خوبتری . سعدی .و رجوع به دوم و دومی شود.
-
ناصر
لغتنامه دهخدا
ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) (الَ ...) عبداﷲ. دویمین مدعیان رقیب رسولیان یمن است وی در سال 846 هَ . ق . به امارت رسید. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 89 شود.
-
ناصرالدولة
لغتنامه دهخدا
ناصرالدولة. [ ص ِ رُدْ دَ ل َ] (اِخ ) بدربن حسنویه ، مکنی به ابوالنجم دویمین امرای بنی حسنویه ٔ کردستان است . وی به سال 369 هَ . ق . به امارت رسید. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 125 شود.
-
شهاب الدوله
لغتنامه دهخدا
شهاب الدوله . [ ش ِ بُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) نصربن صالح بن مرداس ابوکامل . دویمین از بنی مرداس به حلب از سال 420 تا 429 هَ . ق . و در این سال در جنگ با فاطمیان کشته شد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به آل مرداس و نصربن صالح بن مرداس شود.
-
دویم
لغتنامه دهخدا
دویم . [ دُ ی ُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) دویمین . هر چیز که در مرتبه ٔ دو واقع باشد. (ناظم الاطباء) دوم . ثانی . (یادداشت مؤلف ). به معنی ثانی است و خلاف قاعده است چرا که یاء در اخواتش هیچ جا نیست معهذا در نظم بعضی استادان آمده است ولی صحیح دوم است ...
-
خمارویه
لغتنامه دهخدا
خمارویه . [ خ ُ ی َ ] (اِخ ) ابن احمدبن طولون . دویمین تن از بنی طولان که از سال 270 تا 282 هَ . ق . ریاست کرده .(یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به ص 252 نزهةالقلوب ج 3 و تاریخ الخلفاء ص 244 و الوزراء والکتاب ص 55 شود.
-
نهل
لغتنامه دهخدا
نهل . [ ن َ هََ ] (ع مص ) اول شربت خوردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). نخست آب خوردن . (منتهی الارب ). آب خوردن شتر به آب خورش نخستین تا سیراب شدن . (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). فهو ناهل . (متن اللغة). منهل . (متن اللغة) (اق...
-
خاکی خراسانی
لغتنامه دهخدا
خاکی خراسانی . [خ ُ ] (اِخ ) نام یکی از شعرای ایران است و هدایت در ریاض العارفین شرح حال او را چنین آرد: نام او مولانا لطفعلی والدش از اهل بروجرد بود اما تولد او در مشهدروی داد. از علوم رسمیه و فنون ادبیه بهره ور گردیده و باده ٔ فقر از جام ملامت کشید...
-
کیموس
لغتنامه دهخدا
کیموس .[ ک َ / کی ] (معرب ، اِ) غذا در معده قبل از آنکه خون گردد. (منتهی الارب ). به لغت یونانی به معنی دوباره پخته باشد، و آن دویمین طبخی است که غذا در جگر می یابد. (برهان ) (آنندراج ). بعضی از اهل تحقیق نوشته اند که کیموس آنچه نضج می یابد در جگر و ...
-
کاترین دو مدیسی
لغتنامه دهخدا
کاترین دو مدیسی . [ ت ِ دُ م ِ ] (اِخ ) دختر لوران دو مدیسی ، متولد در فلورانس ، زن هانری دوم و مادر فرانسوای دوم (1519 - 1589 م .). آلبرماله در تاریخ خود از او چنین نویسد:کاترین دومدیسی و اغماض مذهبی : فرانسوای دویم پس از یکسال پادشاهی وفات یافت (دس...
-
ابوریحان
لغتنامه دهخدا
ابوریحان . [ اَ رَ ] (اِخ ) بیرونی . محمدبن احمد خوارزمی بیرونی . از اجله ٔ مهندسین و بزرگان علوم ریاضی . او یکی از نوادر دُهاةِ اعصار و نمونه ٔ کامل ذکاء و فطنت و شدت عمل ایرانی است . مولد او در بیرون خوارزم بوده و چنانکه یاقوت در معجم الادبا آرد بی...