کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دویست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دویست
لغتنامه دهخدا
دویست . [ دِ ] (عدد، ص ، اِ) دوصد. مأتان . دودفعه صد. (از ناظم الاطباء). مأتین . نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «200» و در حساب جمل «ر» باشد. صاحب مجمل اللغه در ترجمه ٔ ماءة گوید: سد با سین است و اینکه صد با صاد است غلط است زیرا که دویست گواه است یعنی...
-
واژههای همآوا
-
دویسة
لغتنامه دهخدا
دویسة. [ دُ وَ س َ ] (ع اِ) جماعت مردم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
کشبی
لغتنامه دهخدا
کشبی . [ ک َ ] (اِخ ) نام محلی است کنار راه اردبیل و آستارا میان خانبلاع و قلعه در دویست و هفتاد هزارگزی تبریز. (یادداشت مؤلف ).
-
کورابازلو
لغتنامه دهخدا
کورابازلو. (اِخ ) از ایلهای اطراف مشگین آذربایجان و دارای دویست خانوار است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 108).
-
سلامی
لغتنامه دهخدا
سلامی . [ س َ می ی ] (اِخ ) از اهل بطحیه به عربی شعر میگفته دیوان او نزدیک دویست ورقه است . (ابن الندیم ).
-
ورسک
لغتنامه دهخدا
ورسک . [ وِ رِ ] (اِخ ) نام قریه و رودی است در شمال ایران در دویست و چهل هزارگزی راه شوسه ٔ تهران .
-
جعفر
لغتنامه دهخدا
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن عفان طائی . از شعراء شیعه و شعر او در دویست ورقه بوده است . (ابن الندیم ).
-
جانکوبورلو
لغتنامه دهخدا
جانکوبورلو. [ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف ترکمن ایران که مرکب از دویست وپنجاه خانوارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 104).
-
دویستم
لغتنامه دهخدا
دویستم . [ دِ ت ُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) در مرحله ٔ دویست . دویستمین . (یادداشت مؤلف ).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) (آل ...) نام سوره ٔ سوم از قرآن کریم است که مدنی است و پس از سوره ٔ بقره و پیش از سوره ٔ نساء واقع و شامل دویست آیه است .
-
مائتان
لغتنامه دهخدا
مائتان . [ م ِ ءَ ] (ع عدد، اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دویست . دوصد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مائة و مائتین شود.
-
منام
لغتنامه دهخدا
منام . [ م ِ ] (اِخ ) رودی در کشور تایلند با هزار و دویست کیلومتر طول که ازبانکوک می گذرد و در خلیج سیام می ریزد. (از لاروس ).
-
ابویعقوب
لغتنامه دهخدا
ابویعقوب . [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) الحریمی ، مملوک . او را دویست ورقه شعر است . (ابن الندیم ).