کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دویبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دویبة
لغتنامه دهخدا
دویبة. [ دُ وَ ب َ ] (ع اِ مصغر) مصغر دابة. (ناظم الاطباء). تصغیر دابة. جمنده . جانورک . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دابة شود.
-
جستوجو در متن
-
هرعة
لغتنامه دهخدا
هرعة. [ هََ رَ ع َ ] (ع اِ) کرمکی است . (آنندراج ). دویبة. (اقرب الموارد).
-
اجول
لغتنامه دهخدا
اجول . [ اَ وَ ] (ع ن تف ) جولان کننده تر.- امثال : اَجوَل ُ من قُطْرُب ؛ قالوا هو دویبة تجول اللیل کله و لاتنام . (مجمع الأمثال میدانی ).|| (ص ) تیزرو. بسیارجولان .
-
صداد
لغتنامه دهخدا
صداد. [ ص ُدْ دا ] (ع اِ) مار. (منتهی الارب ) (قطر المحیط). || کلاکموش . (منتهی الارب ). دویبة من جنس الجرذان . (قطر المحیط). || جانورکی است یا کربسه است .(منتهی الارب ). سام ابرس . جنسی است از کرباسک . (مهذب الاسماء). || راه سوی آب . (منتهی الارب ).
-
لحکة
لغتنامه دهخدا
لحکة. [ ل ُ ح َ ک َ ] (ع اِ) لحکاء. کرمکی است کبود درازدُم شبیه کربسه . (منتهی الارب ). در شرایع از محرمات حیوان آمده است : و کذا یحرم الیربوع و القنفذ و الوبر و الفنک و السمور و السنجاب و العضاة و اللحکة و هی دویبة یغوص فی الرمل تشبه بها اصابع العذا...
-
حرقوص
لغتنامه دهخدا
حرقوص . [ ح َ / ح ُ ] (ع اِ) جانوری است چون کیک جهنده . دویبة کالبرغوث . ج ، حراقیص . (مهذب الاسماء). جانوری است مانند کیک و نیش او به نیش زنبور ماند، یا مانند کنه است و به مردم چسبد، یا جانوری است کوچکتر از گوگا و گاه دو بال گیرد پس می پرد. (المنجد)...
-
عظایة
لغتنامه دهخدا
عظایة. [ ع َ / ع ِ ی َ ] (ع اِ) دابه ای است مانند کربسه ، و کربسه . (منتهی الارب ). حیوانی است مانند سام ابرص ، گویند نر او را دو ذکر است و ماده ٔ او را دو فرج . (الفاظ الادویة). حیوانی است که با کرفش مشابهت دارد و از کرفش مقداری بزرگتر باشد، و هم چو...
-
ادب
لغتنامه دهخدا
ادب . [ اَ دَب ب ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از دب ّ و دبیب . نرم رونده تر.- امثال : ادب ّ من ضَیْوَن ؛ الضیون السنّور الذکر و کان القیاس ان یقال ضین و هذا من التصحیح الشاذ و تصغیره ضیین و بعضهم یقول ضییون . قال الشاعر: ادب ّ باللیل الی جاره .من ضیون د...
-
اسهر
لغتنامه دهخدا
اسهر. [اَ هََ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سَهَر. بی خواب تر.- امثال : اسهر من النجم . اسهر من جُدْجُدْ ؛ هو شی ٔ شبیه بالجراد قفّاز، یقال له صراراللیل .اسهر من قطرب ؛ هو دویبة لاتنام اللیل کله من کثرة سیرها. هذا قول ابی عمرو و غیره لایرویه اسهر و ان...
-
صفار
لغتنامه دهخدا
صفار. [ ص ُ ] (ع اِ) مار شکم و کرم آن . (منتهی الارب ). ماری است در شکم که به دنده ها چسبد و بهنگام گرسنگی آن را بگزد و گویند جانور دیگری است که دنده ها و استخوانهای پهلو را که سوی شکم است می گزد و گفته اند کرمی است در شکم . (اقرب الموارد). || زردآب ...
-
قاقم
لغتنامه دهخدا
قاقم . [ ق ُ ] (ع اِ) حیوان کوچکی است نظیر سمور. در مقدمة الادب زمخشری قاقم را به فارسی آس ضبط کرده .(فرهنگ شاهنامه ص 209). حیوانی است از موش بزرگتر وسفید و دمش کوتاه و سر دم آن سیاه . پوستش بغایت سفید و ملایم باشد و از آن پوستین میسازند. (آنندراج )....
-
حربا
لغتنامه دهخدا
حربا. [ ح ِ ] (ع اِ) حرباء. حربایه . سمندر. آفتاب گردک . آفتاب پرست . جحل . خامالاون . ابوقلمون . ابوحذر. بوقلمون . آفتاب گردش . اسدالارض . پژمره . مارپلاس . خور. انگلیون . روزگردک . (مهذب الاسماء). جمل الیهود. (حیاةالحیوان ). ابن الفلات . حنفاء. کرب...
-
ناموس
لغتنامه دهخدا
ناموس . (معرب ، اِ) احکام الهی . (برهان قاطع). شریعت . (اقرب الموارد) (المنجد). قانون و شریعت و احکام الهی . (ناظم الاطباء). هو الشرع الذی شرعه اﷲ. (تعریفات ) : یکی روز بود که عیسی تعلیم میداد معتزله نشسته بودند و او ناموس می آموزانید. (ترجمه ٔ دیاتس...