کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوچندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوچندان
لغتنامه دهخدا
دوچندان . [ دُ چ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دومقابل و مضاعف و دوبرابر. (ناظم الاطباء). دوچند. دوبرابر. دومقابل . ضعف . مضعوف . مضاعف . (یادداشت مؤلف ) : به شبگیر چون ریسمان برشمرددوچندان که هر بار بردی ببرد. فردوسی .دوچندان که رشتی به روزی برشت شمارش هم...
-
جستوجو در متن
-
تضاعف
لغتنامه دهخدا
تضاعف .[ ت َ ع ُ ] (ع مص ) دوچند شدن آنچه کسی را بود و دوچندان کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دوچندان شدن چیزی که از پیش بود. (از اقرب الموارد).
-
دوبل
لغتنامه دهخدا
دوبل . (فرانسوی ، ص ) دوبرابر. مضاعف . دوچندان .
-
دوبرابر
لغتنامه دهخدا
دوبرابر. [ دُ ب َ ب َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) ضعف . مضعوف . مضاعف . دوچندان . دوتا. دوچند. (یادداشت مؤلف ). دوتا و دوچندان و دوبخشه و مضعف . (آنندراج ).
-
دوبخشه
لغتنامه دهخدا
دوبخشه . [ دُ ب َ ش َ / ش ِ ] (ص نسبی ق مرکب ) به معنی مضاعف است . (از آنندراج ). مضاعف و دوچندان . (ناظم الاطباء).
-
دوبرار
لغتنامه دهخدا
دوبرار. [ دُ ب َ ] (ص مرکب ، ق مرکب )دومقابل و دوچندان و ضعف و مضاعف . (ناظم الاطباء).
-
دوچند
لغتنامه دهخدا
دوچند. [ دُ چ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مضاعف و دوبرابر. (ناظم الاطباء). مضعف . (آنندراج ). دوچندان . دوبرابر. دوتا. مضعوف . (یادداشت مؤلف ). ضعف . (زمخشری ) (دهار) (ترجمان القرآن ). مضاعف . (دهار). دوتا. (زمخشری ). و رجوع به دوچندان شود.
-
مضاعفه
لغتنامه دهخدا
مضاعفه . [ م ُ ع َ / ع ِ ف َ/ ف ِ ] (از ع ، مص ) مضاعفة. دوچندان کردن چیزی را.- مضاعفه کردن ؛ دوبرابر و یا دوچندان کردن : کیست که فام دهد خدای را عز و جل فام نیکو، تا مضاعفه کند ورا و ثواب گرانمایه رساند به او. (تفسیر نسفی سوره ٔ 57 آیه ٔ 11).
-
بیرابیر
لغتنامه دهخدا
بیرابیر. (ق مرکب ) (کلمه ٔ ترکی است مرکب ازبیر = یک + الف + بیر = یک ) ضعف . مضاعف . دوبرابر.- بیرابیر فرق کردن بهای چیزی ؛ ترقی کردن قیمتها. دوچندان شدن آنها. (یادداشت مؤلف ).
-
تبصل
لغتنامه دهخدا
تبصل . [ ت َ ب َص ْ ص ُ ] (ع مص ) پوست باز کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برهنه کردن کسی را از جامه اش . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || تبصلوه ؛ بسیار سؤال کردند از وی تا سپری شد آنچه نزد او بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تب...
-
مضاعف
لغتنامه دهخدا
مضاعف . [ م ُ ع َ ] (ع ص ) دو چند. (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). دوچندان . (دهار). هرچیز دوچندان شده و دوبرابر و افزون . (ناظم الاطباء) : هرچند، معنی جرایم او به معاذیر اجوف و تهاونهای معتل مضاعف گشته است . (جهانگشای جوینی )....
-
مضعف
لغتنامه دهخدا
مضعف . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) صاحب ستور ناتوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه دارای ستور ضعیف و ناتوان باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه پیشه ٔ او شایع وکثیر باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه آب و زمین او زیاده و کثیر ...
-
اضعاف
لغتنامه دهخدا
اضعاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ضِعْف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (دهار). دوچندها. (غیاث ). ج ِ ضِعْف ، بمعنی دوچندان و زیادتر. (ناظم الاطباء). دوچندان ها. دوبرابرها. چندین برابر. رجوع به ضِعْف شود : اضعاف حرفهایی کز شعر من شنیدی نیکیت ب...
-
تضعیف
لغتنامه دهخدا
تضعیف . [ ت َ ] (ع مص ) سست و ناتوان پنداشتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ضعیف شمردن کسی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به تضعف شود. || ضعیف خواندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به سستی و ضعف منسوب کردن حدیث را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطب...