کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوّار بارگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دوار
لغتنامه دهخدا
دوار. [ ] (اِخ ) نام شهری به سیستان . کوره ای است در سجستان . (یادداشت مؤلف ).
-
دوار
لغتنامه دهخدا
دوار. [ دَ ] (از ع ، ص ) مخفف دَوّار. سخت چرخان و گردان . (یادداشت مؤلف ) : تو برون شو هم ز افلاک دواروآنگهی نظاره کن آن کار و بار. مولوی .رجوع به دَوّار شود.
-
دوار
لغتنامه دهخدا
دوار. [ دَ / دُ ] (ع مص ) گشتن سر به علتی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از غیاث ). گردیدن سر. (یادداشت مؤلف ). || گیجی . سرگیجه . گیج خوردن سر. سرآل . اوام . کاتوره . سرگردا. چرخ خوردن سر. گردیدن سر. گشتن سر. سرگردانی . سرگردایی . دُوام . سرگردش ....
-
دوار
لغتنامه دهخدا
دوار. [ دَ / دُوْ وا / دَوْ وا ] (اِخ ) بتی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بتی است عرب را. (یادداشت مؤلف ). رجوع به بت شود.
-
دوار
لغتنامه دهخدا
دوار. [ دَوْ / دُوْ وا ] (اِخ ) کعبه ، شرفها اﷲ تعالی . (منتهی الارب ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء). کعبه بدان سبب که حاجیان به دور آن می گردند. (از اقرب الموارد). رجوع به کعبه شود.
-
دوار
لغتنامه دهخدا
دوار. [ دَوْ وا ] (ع ص ) گردنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گردا. گردان . گردنده . سخت گردان . دولابی . گردگرد. چرخان . چرخنده . آنکه یا آنچه بشدت بچرخد. بسیار دورکننده . سخت گردگردنده . طایف . طواف . (ناظم الاطباء). هر چیز گردنده . (ناظم الا...
-
دوار
لغتنامه دهخدا
دوار. [ دِ ] (ع مص ) گردیدن با کسی . || نگریستن در کار که چگونه سرانجام دهد آن را. (منتهی الارب ).
-
دوار
لغتنامه دهخدا
دوار. [دَوْ وا ] (اِخ ) زندانی به یمامه . (از منتهی الارب ) (از معجم البلدان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
گنبد دوار
لغتنامه دهخدا
گنبد دوار. [ گُم ْ ب َ دِ دَوْ وا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : آتشی باید چونانکه فروتر علمش برتر از دایره ٔ گنبد دوار بود. منوچهری .وآن قطره ٔ باران ز بر سوسن کوهی گویی که ثریاست بر این گنبد دوار. منوچهری .از آن قبل که ترا ایزد آفری...
-
گنگ دوار
لغتنامه دهخدا
گنگ دوار. [ گ َ دِ ] (اِخ ) منشاء رودخانه ٔ گنگ . (تحقیق ماللهند بیرونی ص 97).
-
چرخ دوار
لغتنامه دهخدا
چرخ دوار. [ چ َ خ ِ دَوْ وا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسمان . (ناظم الاطباء). کنایه از آسمان و فلک . چرخ . چرخ گردنده . چرخ گردان : بدل از مکر و از حسد دورندحاصل دهر و چرخ دوارند. ناصرخسرو.رجوع به چرخ دولابی شود.|| بخت ناپایدار. (ناظم الاطباء). کنایه...