کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دومین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دومین
لغتنامه دهخدا
دومین . [ دُ وُ ] (ص نسبی ، اِ) دویمین . (ناظم الاطباء). دومی . که در مرتبه ٔ دوم قرار دارد. (یادداشت مؤلف ) : چندانکه نگه می کنم ای رشک پری بار دومین ز اولین خوبتری . سعدی .و رجوع به دوم و دومی شود.
-
واژههای مشابه
-
صبح دومین
لغتنامه دهخدا
صبح دومین .[ ص ُ ح ِ دُ وُ / دُوْ وُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . صبح راست . صبح صادق . رجوع به صبح دوم شود.
-
جستوجو در متن
-
ابراهیمشاه
لغتنامه دهخدا
ابراهیمشاه . [ اِ ] (اِخ ) خَلج . دومین از سلاطین خلج هندوستان (695 هَ .ق .).
-
لوئی
لغتنامه دهخدا
لوئی . (اِخ ) لوئی اول . کنت دانژو. دومین پسر ژان دوم پادشاه فرانسه .
-
باب سعادت
لغتنامه دهخدا
باب سعادت . [ ب ِ س َ دَ ] (اِخ ) دومین در درونی سرای عثمانی .
-
خرغانکت
لغتنامه دهخدا
خرغانکت . [خ َ ک َ ] (اِخ ) رجوع به خرغانکث (دومین مدخل ) شود.
-
کوچکونجی
لغتنامه دهخدا
کوچکونجی . [ ](اِخ ) دومین از امرای ازبک شیبانی در ماوراءالنهر وجز آن (916-937 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ).
-
هانری دوم
لغتنامه دهخدا
هانری دوم . [ ی ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (1519 - 1559م .) پادشاه فرانسه ، دومین پسر فرانسیس اول .در سال 1547 به پادشاهی رسید و در 1559م . درگذشت .
-
ابرهه
لغتنامه دهخدا
ابرهه . [ اَ رَ هََ ] (اِخ ) ابن حارث رائش ، ملقب به ذوالمنار. از ملوک یمن و او دومین تُبَّع باشد.
-
ابراهیم ارتقی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم ارتقی . [ اِ م ِ اُ ت ُ ] (اِخ ) دومین پادشاه از سلسله ٔ ارتقیه ٔ حصن کیفا (498 هَ .ق .).
-
ابراهیم زیادی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم زیادی . [ اِ م ِ ] (اِخ )دومین سلطان بنی زیاد در زبید. (245-289 هَ .ق .).
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) انوجوربن اخشید. دومین از سلاطین بنی اخشید به مصر. رجوع به انوجور... شود.
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) حاکم بأمراﷲ احمد. دومین خلیفه ٔ عباسی به مصر. رجوع به حاکم بامراﷲ... شود.