کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دومة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دومة
لغتنامه دهخدا
دومة. [ دَ م َ ] (اِخ ) زنی بوده است می فروش . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
دومة
لغتنامه دهخدا
دومة. [ دَ م َ ] (ع اِ) زن مست . (ناظم الاطباء). || خایه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
دومة
لغتنامه دهخدا
دومة. [ دَ م َ / دو م َ ] (اِخ ) دومةالجندل . شهری نزدیک تبوک که در آن حصنی محکم بوده است . (ناظم الاطباء). رجوع به دومة الجندل شود.
-
واژههای مشابه
-
دومه
لغتنامه دهخدا
دومه . [م َ ] (اِ) نام بازیی است مر اطفال را. (آنندراج ).
-
دومة الجندل
لغتنامه دهخدا
دومة الجندل . [ دَ م َ تُل ْ ج َ دَ ] (اِخ ) دومة. دوماءالجندل . شهری نزدیک تبوک و امروزه آن را جوف می نامند و امر تحکیم به حکمیت ابوموسی اشعری و عمروبن عاص بدانجا بود. (یادداشت مؤلف ). موضعی یا شهری است نزدیک تبوک و در آن حصنی است محکم . (منتهی الا...
-
جستوجو در متن
-
دوماء الجندل
لغتنامه دهخدا
دوماء الجندل . [ دَ ئُل ْ ج َ دَ ] (اِخ ) دومة الجندل . (منتهی الارب ). رجوع به دومة الجندل شود.
-
ذوالقارة
لغتنامه دهخدا
ذوالقارة. [ ](اِخ ) یکی از قریةهائی که دومة و سکامة نیز از آنهاست و جمعیت ذوالقارة از همه کمتر است و بالای کوهی است و در آن دژ بلندی است . (از معجم البلدان یاقوت ).
-
قارة
لغتنامه دهخدا
قارة. [ رَ ] (اِخ ) ذوالقارة. نام دهی است از دیه های دهستانی که دومه و سکاکه نیز از جمله ٔ دیه های آن هستند. (معجم البلدان ). و رجوع به ذوالقارة شود.
-
مغلان
لغتنامه دهخدا
مغلان . [ م ُ ] (اِ) دومة. مقل . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقل شود.
-
علم السعد
لغتنامه دهخدا
علم السعد. [ ع َ ل َ مُس ْ س َ ] (اِخ )نام یکی از دو کوه واقع در یک روز راه دومة (دیگری :رجوج ) این دو کوه بهم متصلند. (از معجم البلدان ).
-
دجوج
لغتنامه دهخدا
دجوج . [ دَ ] (اِخ ) ریگزاریست متصل به علم السعد که دو کوهند از دومة بر یک روزه راه و خودریگ به دو روزه راه امتداد دارد و بحدود تیماء است و بگفته ٔ غوری در بلاد کلب واقعست . (معجم البلدان ).
-
قریات
لغتنامه دهخدا
قریات . [ ق ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) یکی از منازل طی است . سکونی گوید: از وادی قری تا تیماء چهار شب و از تیماء تا قریات سه یا چهار شب مسافت است . وی گوید: قریات نام دومه و سکاکه و قاره است . (از معجم البلدان ).
-
مارد
لغتنامه دهخدا
مارد. [ رِ ] (اِخ ) قلعه ای است به دومة الجندل . (از منتهی الارب ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از ناظم الاطباء) (از معجم البلدان ). مارد و ابلق دوحصنند. (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ابلق الفرد شود.