کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دولا شدن ماندن کمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چارشاخ ماندن
لغتنامه دهخدا
چارشاخ ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) بعلت دردی در احشاء یا پشت یا کمر بی حرکت ماندن . بی حرکت ماندن یا عسیرالحرکة شدن بواسطه ٔ درد یا پرخوارگی . جنبش نتوانستن از شدت درد و المی که بیشتر در پشت و کمر عارض شود. بی حرکت ماندن از شدت درد کمر یا پشت .
-
چهارشاخ ماندن
لغتنامه دهخدا
چهارشاخ ماندن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از حرکت نتوانستن و بازماندن از جنبش است به سبب درد شدید و سخت اعضا... بی حرکت ماندن است که از شدت درد کمر یا درد پشت ناشی شود. جنبیدن نتوانستن از کمر به بالا به علت درد کمر یا شخ شدن اعصاب . (یادداشت ...
-
معطل ماندن
لغتنامه دهخدا
معطل ماندن . [ م ُ ع َطْ طَ دَ ] (مص مرکب ) مهمل ماندن . به حال خود رها شدن . متروک ماندن . ضایع ماندن . عاطل ماندن : بلاد خراسان مهمل و معطل می ماند و اهل بدعت مجال فساد می یافتند. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 17). آب آوردن به آن موضع و آغاز عمارت که بعد از...
-
مات ماندن
لغتنامه دهخدا
مات ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) مبهوت شدن . با چشمانی گشاده بی حرکت و حیرت زده شدن . سخت متحیر شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جاماندن
لغتنامه دهخدا
جاماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) بجای ماندن . فراموش شدن چیزی که باید برده شود و ماندن آن در آن جای . فراموش شدن چیزی در جائی . بجا گذاشتن چیزی از روی فراموشی .
-
کمر باختن
لغتنامه دهخدا
کمر باختن . [ ک َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) کمر شکستن و بی طاقت ماندن از بیم و غم . (غیاث ). طاقت نیاوردن کمر و متحمل نشدن باری را. (آنندراج ). طاقت نیاوردن کسی تحمل باری را. (فرهنگ فارسی معین ) : گران است بار فراق آن قدرکه کوه از کشیدن ببازد کمر. نورالدی...
-
کمری شدن
لغتنامه دهخدا
کمری شدن . [ ک َ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شکستن یا سخت آسیب دیدن کمر. به یکی از فقرات پشت عیبی پیدا آمدن از گرانی بار برداشته . آسیبی سخت به کمر رسیدن که سپس راست نتواند ایستاد و باری نتواندبرد. ضعیف و ناتوان و سست شدن از کمر. منحرف شدن مهره های پشت ا...
-
سرباز ماندن
لغتنامه دهخدا
سرباز ماندن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) حیران ماندن . (غیاث ) (آنندراج ). || تهی شدن . خالی شدن : بسکه فرورفت به سودا قلم محبره سرباز بمانداز رقم .امیرخسرو (از آنندراج ).
-
خالی ماندن
لغتنامه دهخدا
خالی ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) تهی ماندن از. || بی اهل ومردم شدن . بی ساکن شدن . چون : بلاد از مردم خالی ماند.شغر. (منتهی الارب ). || خالی نماندن ؛ از عهده ٔ کاری برآمدن : خدمتکار اگرچه فرومایه باشد از دفع مضرتی ... خالی نماند. (کلیله و دمنه ).
-
مجاب شدن
لغتنامه دهخدا
مجاب شدن . [ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاسخ داده شدن . پاسخ شنیدن و قبول کردن . || در تنازعی لفظی ، بی دلیل ماندن در برابر خصم . بی پاسخ ماندن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در مناظره مغلوب شدن .
-
تنها ماندن
لغتنامه دهخدا
تنها ماندن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) منفرد ماندن . جدا از دیگران ماندن . شذوذ. بی همراه شدن : چو تنها بماند آن شه پرخردبترسیدکز لشکرش بد رسد. فردوسی .رجوع به تنهاو دیگر ترکیبهای آن شود.
-
لق شدن
لغتنامه دهخدا
لق شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جنبان شدن چیزی که استواری آن ضرورت دارد.- لق شدن کمر ؛ خون از زن بیش از عادت دفع شدن و غیره .- لق شدن یا بودن تخم مرغ ؛ به علت کهنگی و دیر ماندن آن حالتی در آن پیدا آمدن که گاه جنبانیدن محتوی آن با آوازی از سوئی به...
-
لنگ شدن
لغتنامه دهخدا
لنگ شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از یک پای عاجز شدن . شل شدن . در پای کوتاهی یا شکستگی یافتن . اقعاد. (منتهی الارب ). || لنگ شدن کاری ؛ تعطیل شدن آن . به علتی معوق و معطل ماندن آن . متوقف ماندن آن .- لنگ شدن کاروان یا قافله ؛ اقامت کردن آن در منز...
-
ارطام
لغتنامه دهخدا
ارطام . [ اِ ] (ع مص )خاموش شدن . ساکت ماندن . (منتهی الأرب ). خاموش گردیدن . || بازداشته شدن شتر. (منتهی الأرب ).
-
ضراکة
لغتنامه دهخدا
ضراکة. [ ض َ ک َ ] (ع مص ) نابینا شدن . || درویش شدن . || بدحال شدن . || گول گردیدن . || بر جای ماندن . || درشت و سخت شدن پی و رگ حلق . (منتهی الارب ). سخت اندام شدن . (زوزنی ).