کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دولا دولا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تا شدن
لغتنامه دهخدا
تا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خم شدن . دولا شدن : مثل فانوس تا شدن .
-
دولای
لغتنامه دهخدا
دولای . [ دُ ] (ص مرکب ) دولا.مضاعف و دوتا. (ناظم الاطباء). و رجوع به دولا شود.
-
سابلیر
لغتنامه دهخدا
سابلیر. [ ی ِ ] (اِخ ) مادام دولا سابلیر نویسنده ٔ فرانسوی است . رجوع به لاسابلیر شود.
-
منغوط
لغتنامه دهخدا
منغوط. [ م ُ غ َ وِ ] (ع ص ) چوب دوتاه . (آنندراج ). چوب خمیده و دولا شده . (ناظم الاطباء).
-
تاه کردن
لغتنامه دهخدا
تاه کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تا کردن . خم کردن . لا زدن . دولا کردن . رجوع به «تا» و «تاه » شود.
-
دوپته
لغتنامه دهخدا
دوپته . [ دُ پ َت ْ ت ِ ] (هندی ، اِ مرکب ) پارچه و یا شالی که دولا کرده به روی شانه ها اندازند. (ناظم الاطباء).
-
شملتین
لغتنامه دهخدا
شملتین . [ ش َ ل َ ت َ ] (ع اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دو شملة. رجوع به شملة شود. || لباس دولا. (ناظم الاطباء).
-
خم گشتن
لغتنامه دهخدا
خم گشتن . [ خ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) خم شدن . منحنی شدن . کج شدن . || دولا شدن . دوتا شدن . رکوع کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خمندگی
لغتنامه دهخدا
خمندگی . [ خ َ م َ دَ / دِ ] (حامص ) قابلیت دوتا شدن . قابلیت دولا شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خمیده شدن
لغتنامه دهخدا
خمیده شدن . [ خ َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) منحنی شدن . خم شدن . دولا شدن . انحناء. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واشکستن
لغتنامه دهخدا
واشکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بازشکستن . خم کردن . تا کردن . دولا کردن : الفتخ ؛ سرانگشتان سوی کف واشکستن . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ).
-
چنبرک کردن
لغتنامه دهخدا
چنبرک کردن . [ چَم ْ ب َ رَ ک َ دَ] (مص مرکب ) قد را خم دادن . خم شدن . قامت را به علامت خضوع خماندن . دولا و خمیده ایستادن به علامت خضوع .
-
خم شدن
لغتنامه دهخدا
خم شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دولا شدن . (یادداشت بخط مؤلف ). دوتا شدن . (یادداشت بخط مؤلف ). || کج شدن . منحنی شدن . (یادداشت بخط مؤلف ). خمیدن .
-
دولو
لغتنامه دهخدا
دولو. [ دُ ] (ص مرکب ) مضاعف . || تاشده و دولا شده و آستر شده . (ناظم الاطباء). هر چیز دولا. (لغت محلی شوشتر). || (اِ مرکب ) ورقی دارای دو خال در قمار و آن از کلمه ٔ «دو» فارسی و «لو» ترکی که پسوند نسبت است ترکیب شده . در اوراق بازی ورقی که در آن دو ...
-
دوتاه گشتن
لغتنامه دهخدا
دوتاه گشتن . [ دُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) دوتاگشتن . خم شدن . خمیدن . (یادداشت مؤلف ) : بنفشه زار بپوشید روزگار به برف چنار گشت دوتاه و زریر شد شنگرف . کسایی .ز رشک چهره ٔ تو ماه تیره گشت و خجل ز شرم قامت تو سرو کوژ گشت و دوتاه . فرخی .|| دولا شدن . دو...