کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دولا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دولا
لغتنامه دهخدا
دولا. (اِ) سبوی آب . (فرهنگ اوبهی ) (از لغت فرس اسدی ). سبویی که در آن آب یا شراب کنند. (ناظم الاطباء). سبوی آب و شراب را گویند. (برهان ) : ز دولا کرد آب اندر خنوری که شویدجامه را هر بخت کوری . شهابی (از لغت فرس اسدی ).مؤلف پس از نقل این بیت می نویس...
-
دولا
لغتنامه دهخدا
دولا. [ دُ ] (ص مرکب ) دوتاه . (ناظم الاطباء). کوز. کوژ. منحنی . دوتاه . دوتا. خم . بخم . خمیده . دوتو. دوتوی . دوته . (یادداشت مؤلف ). || مضاعف و دولای . (ناظم الاطباء).- دولا شدن ؛ خمیدن . دوتو شدن . خم شدن . خم آوردن . دوتا شدن . منحنی شدن . (یا...
-
واژههای همآوا
-
دولع
لغتنامه دهخدا
دولع. [ دَ ل َ ] (ع ص ، اِ) راه فراخ و نرم . (ناظم الاطباء) از (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
تا شدن
لغتنامه دهخدا
تا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خم شدن . دولا شدن : مثل فانوس تا شدن .
-
دولای
لغتنامه دهخدا
دولای . [ دُ ] (ص مرکب ) دولا.مضاعف و دوتا. (ناظم الاطباء). و رجوع به دولا شود.
-
سابلیر
لغتنامه دهخدا
سابلیر. [ ی ِ ] (اِخ ) مادام دولا سابلیر نویسنده ٔ فرانسوی است . رجوع به لاسابلیر شود.
-
تاه کردن
لغتنامه دهخدا
تاه کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تا کردن . خم کردن . لا زدن . دولا کردن . رجوع به «تا» و «تاه » شود.
-
دوپته
لغتنامه دهخدا
دوپته . [ دُ پ َت ْ ت ِ ] (هندی ، اِ مرکب ) پارچه و یا شالی که دولا کرده به روی شانه ها اندازند. (ناظم الاطباء).
-
شملتین
لغتنامه دهخدا
شملتین . [ ش َ ل َ ت َ ] (ع اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دو شملة. رجوع به شملة شود. || لباس دولا. (ناظم الاطباء).
-
منغوط
لغتنامه دهخدا
منغوط. [ م ُ غ َ وِ ] (ع ص ) چوب دوتاه . (آنندراج ). چوب خمیده و دولا شده . (ناظم الاطباء).
-
خم گشتن
لغتنامه دهخدا
خم گشتن . [ خ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) خم شدن . منحنی شدن . کج شدن . || دولا شدن . دوتا شدن . رکوع کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خمندگی
لغتنامه دهخدا
خمندگی . [ خ َ م َ دَ / دِ ] (حامص ) قابلیت دوتا شدن . قابلیت دولا شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خمیده شدن
لغتنامه دهخدا
خمیده شدن . [ خ َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) منحنی شدن . خم شدن . دولا شدن . انحناء. (یادداشت بخط مؤلف ).