کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوشیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوشیده
لغتنامه دهخدا
دوشیده . [ شی دَ / دِ] (ن مف ، اِ) شیر داده شده . (ناظم الاطباء). که بدوشندش . محلوب . (یادداشت مؤلف ): خلیطة؛ دوشیده شدن ناقه بر شیر گوسپند. انشخاب ؛ دوشیده شدن شیر. استعتام ؛ درشبانگاه دوشیده شدن ناقه . عتم ؛ دوشیده شدن شتر وقت عشاء. اعتام ؛ دوشید...
-
جستوجو در متن
-
ندوشیده
لغتنامه دهخدا
ندوشیده . [ ن َ شی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نادوشیده . دوشیده ناشده . مقابل دوشیده . رجوع به دوشیده شود.
-
نادوشیده
لغتنامه دهخدا
نادوشیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ندوشیده . دوشیده نشده . مقابل دوشیده . رجوع به دوشیده شود.
-
دوخته
لغتنامه دهخدا
دوخته . [ ت َ/ ت ِ ] (ن مف ) دوشیده . (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء). دوشیده شده . (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ): النخیرة؛ شیر بز و میش بر هم دوخته . (مهذب الاسماء).
-
صنمة
لغتنامه دهخدا
صنمة. [ ص َ ن ِ م َ ] (ع ص ) ناقه که بهر دو نوبت یک بار دوشیده شود. ج ، صَنِمات . (منتهی الارب ).
-
غبوقة
لغتنامه دهخدا
غبوقة.[ غ َ ق َ ] (ع ص ) شتر ماده ای که پس از مغرب دوشیده شود. ج ، غبائق . (اقرب الموارد). رجوع به غَبوق شود.
-
قلوباسیر
لغتنامه دهخدا
قلوباسیر. [ ] (معرب ، اِ) شیر آملج است و آن آمله ٔ پرورده در شیر تازه دوشیده است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
فصیج
لغتنامه دهخدا
فصیج . [ ] (اِ) شیر تازه دوشیده ای است که کف آن نشسته است . (فهرست مخزن الادویه ). گویا مصحف فصیح است با حاء حطی . رجوع به فصیح شود.
-
لوغیدگی
لغتنامه دهخدا
لوغیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی لوغیده به معنی دوشیده و آشامیده و ریخته .
-
مستحلب
لغتنامه دهخدا
مستحلب . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استحلاب . دوشیده شده . (اقرب الموارد). رجوع به استحلاب شود.
-
معالة
لغتنامه دهخدا
معالة. [ م ُ عال ْ ل َ ] (ع مص ) در میانه ٔ روز دوشیده شدن شتر ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
خمیم
لغتنامه دهخدا
خمیم . [ خ َ ] (ع ص ) ممدوح . || گران روح . || شیر همین که دوشیده باشند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
اعجالة
لغتنامه دهخدا
اعجالة. [ اِ ل َ ] (ع اِ) شیر ناشتاشکن که شبان بیک حلبه در چریدنگاه ناقه پیش از دوشیدن شتران دوشیده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شیر کمی که چوپان بهنگام چرا برای خود یادیگری دوشیده باشد. (از اقرب الموارد). شیری که بدوشند و بخانه فر...
-
محلوب
لغتنامه دهخدا
محلوب . [ م َ ] (ع ص ) سِقاءٌ محلوب و حُلَّبی ّ؛ مشک دباغت یافته شده به گیاه حلب . (منتهی الارب ). || دوشیده شده : و آن را از بهر آن عروض خواندند که معروض ٌعلیه شعر است ... و آن فعول است به معنی مفعول چنانکه رکوب به معنی مرکوب و حلوب به معنی محلوب . ...