کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مردم به دوری
لغتنامه دهخدا
مردم به دوری . [ م َ دُ ب ِ ] (حامص مرکب ) مردم گریزی . (یادداشت مرحوم دهخدا). عمل مردم بدور.
-
جستوجو در متن
-
هلیان
لغتنامه دهخدا
هلیان . [ هَِ ل ْ لیا ] (ع اِ) دوری . || علم است دوری را. (منتهی الارب ).
-
غرب
لغتنامه دهخدا
غرب . [ غ ُ ] (ع اِمص ) دوری از جای و دیار خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دوری از وطن . (المنجد). غربت .
-
شوهة
لغتنامه دهخدا
شوهة. [ هََ ] (ع اِمص ) دوری . (منتهی الارب ).
-
کناره گیر
لغتنامه دهخدا
کناره گیر. [ ک َ /ک ِ رَ / رِ ] (نف مرکب ) معتزل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).که دوری گزیند. که گوشه گیرد و دوری کند.
-
شمم
لغتنامه دهخدا
شمم . [ش ُ م َ ] (اِ) فرار. گریز. هزیمت . || میل و رغبت به فرار. (ناظم الاطباء). || دوری ونفرت . (فرهنگ اوبهی ). دوری و بعد. (ناظم الاطباء).
-
شطة
لغتنامه دهخدا
شطة. [ ش ِطْ طَ ] (ع اِمص ) دوری و بعد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دوری . (منتهی الارب ). || (اِ) نوع . (اقرب الموارد).
-
هفت دور
لغتنامه دهخدا
هفت دور. [ هََ دَ / دُو ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت دوری است که هر دوری مدت هزار سال است و تعلق به یکی از سبعه ٔ سیاره دارد و چون هزار سال تمام شود دو ستاره ٔ دیگر گردد و از زحل گرفته به ترتیب ، و حال [ زمان مؤلف برهان ] دور قمر است . و بعضی گویند هر ...
-
کژراهی
لغتنامه دهخدا
کژراهی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) گمراهی . انحراف از راه راست . دوری از طریق مستقیم .
-
رکیبی
لغتنامه دهخدا
رکیبی . [ رِ ] (اِ) رکابی . طبق . || دوری . || فنی از کشتی گیری . (ناظم الاطباء).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حَرازة. عباس دوری از وی روایت دارد. (از منتهی الارب ).
-
حواذ
لغتنامه دهخدا
حواذ. [ح ِ ] (ع اِمص ) دوری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
رحوی
لغتنامه دهخدا
رحوی . [ رَ ح َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به رحا. آسیایی . حرکت دوری . (ناظم الاطباء). منسوب به رَحی ̍. دوری . آسگون . آسیایی .- دور رحوی ؛ جنبش آسیایی . حرکتی چون حرکت آسیا.
-
مستبعد
لغتنامه دهخدا
مستبعد. [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبعاد. || دوری جوینده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دوری خواهنده . (غیاث ) (آنندراج ). || بعید و دور شمرنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استبعاد شود.
-
مقذر
لغتنامه دهخدا
مقذر. [ م َ ذَ ] (ع ص ) رجل مقذر؛ مردپلید و آن که دور باشند از وی مردم و پلید دانند اورا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آن که مردم از او دوری کنند و گویند آن که به علت چرکینی و آلودگی از وی دوری کنند. (از اقرب الموارد).