کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دورویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دورویی
لغتنامه دهخدا
دورویی . [ دُ ] (حامص مرکب ) دورو بودن . دورو داشتن : مجنون که در آن دروغگویی دید آینه ای بدان دورویی . نظامی . || دورنگی . دورنگ داشتن : چون گل بگذر ز نرم خویی بگذر چو بنفشه از دورویی . نظامی . || نفاق و دورنگی . (ناظم الاطباء). نفاق . (غیاث ) (از آ...
-
جستوجو در متن
-
دوروئی
لغتنامه دهخدا
دوروئی . [ دُ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت دورو. دورویی . رجوع به دورویی شود.
-
تقلب کردن
لغتنامه دهخدا
تقلب کردن . [ ت َ ق َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دورویی کردن . و نادرستی کردن و خیانت نمودن . (ناظم الاطباء).
-
تقلبات
لغتنامه دهخدا
تقلبات . [ ت َ ق َل ْ ل ُ ] (اِ) دروغها و نادرستی ها و خیانتها و نیرنگها و دورویی ها و حیله ها. (ناظم الاطباء).
-
منافقة
لغتنامه دهخدا
منافقة. [ م ُ ف َ ق َ ] (ع مص ) با کسی دورویی کردن . نفاق . (المصادر زوزنی ). دورویی کردن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). دورویی کردن ، یعنی کفر پوشیدن و ایمان آشکار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پنهان داشتن کفر به دل و آشکار ساخ...
-
رحمن بیگی
لغتنامه دهخدا
رحمن بیگی . [ رَ مام ْ ب َ ] (اِخ ) اسم طایفه ای است از ایلات کرد ایران که در مصطفایی و دورویی و بسیری و بیانی ، در روانسر و ماهیدشت سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
منافقانه
لغتنامه دهخدا
منافقانه . [ م ُ ف ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مأخوذ از تازی ، بانفاق . بامکر. بطور مکر و نفاق و دورویی . (از ناظم الاطباء). همچون منافقان . || ملحدانه و کافرانه . (ناظم الاطباء). رجوع به منافق شود.
-
بیگانه خوی
لغتنامه دهخدا
بیگانه خوی . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بیگانه + خوی ) آنکه عادت و خوی بیگانگان دارد. با خوی دشمنان : ازین آشنایان بیگانه خوی دورویی نگر یکزبانی مجوی .نظامی .
-
منافقی
لغتنامه دهخدا
منافقی . [ م ُ ف ِ ] (حامص ) منافق بودن . نفاق . منافقت . دورویی : زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی تحقیقها نمایش و آبم سراب شد. سنائی (دیوان چ مصفا ص 417).به مارماهی مانی نه این تمام و نه آن منافقی چه کنی مار باش یا ماهی . سنائی (ایضاً ص 361).در پیش خسا...
-
گندم نمایی
لغتنامه دهخدا
گندم نمایی . [ گ َ دُ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (حامص مرکب ) ریا. دورویی . ریاکاری : تو را بس باد از این گندم نمایی مرا زین دعوی سنگ آسیایی . نظامی .جوفروش است آن نگار سنگدل با من او گندم نمایی میکند. سعدی (طیبات ).رجوع به گندم نما شود.
-
یک زبانی
لغتنامه دهخدا
یک زبانی . [ی َ / ی ِ زَ ] (حامص مرکب ) یک قولی . ثبات وعده . (یادداشت مؤلف ). صراحت . یک رویی . مقابل نفاق : چون نکردی یک زبانی لاله وارده زبانی نیز چون سوسن مکن . سیدحسن غزنوی .از این آشنایان بیگانه خوی دورویی نگر یک زبانی مجوی .نظامی .
-
دورای
لغتنامه دهخدا
دورای . [ دُ ] (ص مرکب ) دورأی . متردد. شکاک . دودل . مستضعف . که عقیده و نظر پایدار و ثابتی ندارد. || منافق . دوروی . (یادداشت مؤلف ) : زین سان که تو در عشق دورویی و دورایی خود پیش تو چون گویم نام گل و سوسن .سیدحسن غزنوی .
-
دغل داری
لغتنامه دهخدا
دغل داری . [ دَ غ َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی و عمل دغل دار. رجوع به دغل دار شود. || عیب جویی . عیب گویی . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف دغل درای و دغل درایی است . || نفاق . (ناظم الاطباء). دورویی .
-
راست باختن
لغتنامه دهخدا
راست باختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) باختن بی غدر و تزویر. دغا و دغلی نکردن در قمار.جر نزدن . یکرنگی بکار بردن . دورویی و تزویر نکردن : گفت که این امیری به چه یافتی گفت ای شیخ به راست باختن و پاک باختن . (اسرار التوحید ص 178).