کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوخة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوخة
لغتنامه دهخدا
دوخة. [ دَ خ َ ] (ع اِ) دوخه . رنج و بیماری . (ناظم الاطباء). گردیدن سر به عربی . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). دوار و هدام . (المنجد): و اذا شرب اسبوعاً منع البخارعن الرأس والدوخة والصداع الحار والدوار. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ).
-
واژههای همآوا
-
دوخت
لغتنامه دهخدا
دوخت . (مص مرخم ، اِمص ) دوختن . (ناظم الاطباء). مصدر مرخم دوختن . فعل دوختن . عمل دوختن : برش لباسها را حسین خیاط خود به عهده دارد و دوخت را به شاگردان واگذار می کند. (از یادداشت مؤلف ) : نفرسودم از رقعه بر رقعه دوخت تف دیگران چشم و مغزم بسوخت . سع...