کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوحة
لغتنامه دهخدا
دوحة. [ دَح َ ] (ع اِ) دوحه (در تداول فارسی ). ج ، دَوح و دَوحات . (ناظم الاطباء). درخت بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از غیاث ). درختی کلان با شاخ بسیار از هر سو کشیده . درخت بزرگ پر شاخه . (یادداشت مؤلف ) : بدار دنیا در باغ دین ز دوحه ٔ عدل طرا...
-
جستوجو در متن
-
دوحات
لغتنامه دهخدا
دوحات . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دَوحَة. (منتهی الارب ). رجوع به دوحة شود.
-
دوح
لغتنامه دهخدا
دوح . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دَوحَة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به دوحة شود.
-
تاپال
لغتنامه دهخدا
تاپال . (اِ) سرگین گاو را گویند . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). || تنه ٔ درخت را نیز گفته اند. (برهان ).تنه ٔ درخت که بتازیش دوحه گویند. (شرفنامه ٔمنیری ).
-
مجدت
لغتنامه دهخدا
مجدت . [ م َ دَ] (از ع ، اِمص ) مجد. بزرگواری . بزرگی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دوحه ٔ معارف افسرده ، کوکب مجدت آفل . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 443).
-
مقاطف
لغتنامه دهخدا
مقاطف . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مَقطَف . (ذیل اقرب الموارد). جاهای چیدن میوه : گفتی پیوند درختان او از شاخسار دوحه ٔ طوبی کرده اند... کسی از مقاطف اشجارش به قواصی و دوانی نرسیده .(مرزبان نامه چ قزوینی ص 103). و رجوع به مقطف شود.
-
منصور
لغتنامه دهخدا
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسحاق ، ملقب به مقدم الرؤساء از بزرگان بیهق بود. صاحب تاریخ بیهق آرد: رئیسی بزرگوار بود در ناحیت بیهق ، عالم به اسباب سیاست و ریاست و او شاخی بود از دوحه ٔ نظام الملک ... (تاریخ بیهق ص 217). شعرا در مرگ او مرثیه ها گ...
-
باسقة
لغتنامه دهخدا
باسقة. [ س ِ ق َ ] (ع ص ) مؤنث باسق . کشیده . بالنده . (ناظم الاطباء). بالارفته . بالا یافته . شاخه ٔ بلند بالا. درختی که شاخه های آن بلندو کشیده باشد. ج ، باسقات : لازالت دوحة سعادته باسقة. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). || خرمابن دراز. (مهذب الاسماء). د...
-
تنوءالشاعر
لغتنامه دهخدا
تنوءالشاعر. [ ت َ ئُش ْ شا ع ِ ] (اِخ ) محمد ابراهیم بن سالم بن فضیلة المعافری المعری ابوعبداﷲ الاندلسی المدعو بالتنوء ادیب الشاعر. وی در سال 689 هَ . ق . متولد شد و در سال 749 درگذشت . او راست : الدرر الموسومة فی اشتقاق الحروف المرسومة. دوحة الجنان ...
-
روضة
لغتنامه دهخدا
روضة. [ رَ ض َ ] (ع اِ) روضه . مرغزار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (دهار) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53) (ناظم الاطباء) : روضة ماء نهرها سلسال دوحة سجع طیرها موزون . سعدی (گلستان ).در بلاد عرب روضه های فراوان یافت شود. معروف شان آنها ه...
-
قطر
لغتنامه دهخدا
قطر. [ ق َ طَ ] (اِخ ) شهری است میان قطیف و عمان ، و جامه ٔ قطریه بدان منسوب است . شیخ نشین عربی است در کنار خلیج فارس در ساحل شرقی جزیره ٔ عربی که دریا از همه جهت بدان احاطه دارد. و از طرف مغرب به کشور سعودی محدود است و مساحت آن هشت هزارمیل مربع و ج...
-
قادری
لغتنامه دهخدا
قادری . [ دِ ] (اِخ ) محمدبن طیب بن عبدالسلام حسنی . وی فقه را از گروهی از جمله ابوالعباس بن مبارک و محمدبن عبد السلام بنانی و مصمودی معروف به قندوز و جز ایشان فرا گرفت ، در ادب و تاریخ و تصوف دستی داشت ، و به نکات دقیق هر فنی وقوف یافت . گروهی از مش...
-
اشکوفه
لغتنامه دهخدا
اشکوفه . [ اُ ف َ / ف ِ ] (اِ) شکوفه و بهار درخت باشد.(رشیدی ) (برهان ). چیزی شبیه به گل که از درختهای میوه و غیره میروید. (فرهنگ نظام ). شکوفه : این شقایق منع نو اُشکوفه هاست که درخت دل برای آن نَماست .مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر6 بیت 4462).بانگ اشک...
-
رامش شیرازی
لغتنامه دهخدا
رامش شیرازی . [ م ِ ش ِ ] (اِخ ) هدایت گوید: اسمش سیدرضا و اصلش از کازرون بوده است وسیدی کریم و بزرگوار و دارای طبعی بلند و شیوا و فضلی عظیم و والا بوده است . مرگ وی بسال 1250 هَ . ق . روی داده است . اشعار او را گرد آوردم و دیباچه ای بر آن نوشتم و از...