کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوب سلیمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوب سلیمان
لغتنامه دهخدا
دوب سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 700 تن سکنه . آب آن از چاه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای مشابه
-
دؤب
لغتنامه دهخدا
دؤب . [ دُءْ ] (ع مص ) رنج دیدن در کار. (منتهی الارب ). دأب . (ناظم الاطباء). رجوع به دأب شود. || نیک رفتن . || مانده شدن دابه . (منتهی الارب ).
-
دوب الحصان
لغتنامه دهخدا
دوب الحصان . [بُل ْ ح َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 100 تن سکنه . آب آن از چاه و راه آن در تابستان اتومبیل روست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دوب حردان
لغتنامه دهخدا
دوب حردان . [ ح ِ ](اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان اهواز. با 360 تن سکنه . آب آن از چاه تأمین می شود و راه آن در تابستان اتومبیل روست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
جستوجو در متن
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...